گاهی همینطور که نشسته ام

گاهی همینطور که نشسته ام
فکر میکنم تو با آن چشم ها
چه کسی را نگاه میکنی!
یا...
اصلا کیست که در چشمهای آبی ات غرق میشود این روزها؟
بعد که میبینم ناراحتم میکند این فکرها؛
بلند میشوم ...
از پنجره به خیابان نگاه میکنم و
با خود میگویم؛
چشمهایش به درک!
با لبهایش چه کار میکند؟
فقط آدمها را صدا میزند! نه؟
نکند...
کلافه میشوم
از دلتنگی
از حسادت
دست میبرم به شعر
راستی
توی لعنتی چقدر شعر به من بدهکاری که قرار بود معشوقه شان باشی!

#حامد_نیازی
دیدگاه ها (۵۰)

مثلا چه میشود صبح یک جمعه بیایی و دستم را بگیری و ببریو وقتی...

کتاب مدیریت استراتژیک تو دستم بود و وارد کلاس شدم،جلوی میز ا...

‏امروز غذا گوش دادم فیلم خوردم روی مبل دویدم،روی تردمیل نشست...

مو پریشان کردی و ایمان مردم سست شدحوزه ها تعطیل شد...داری چه...

صحنه,پارت یازدهم

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖¹¹

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖¹⁰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط