بدبوی

#بد_بوی
#پارت_۱۹

#گریسون

بعد از اینکه الینا خانم و جیمسون برادر کله شق من کلنجار رفتنشون تموم شد الینا خانم سوار ماشین من شد که برسونمشون محل کارشون

_شما گفتید شغلتون چیه؟

_من هم مثل برادرم تو شرکت پدرمون کار می‌کنیم ولی من فارغ و تحصیل رشته معماری هستم

_درسته درسته
اون یکی برادرتان چی؟

_کریستین؟
اون دانشجوعه
دانشجو رشته تجربی

_اها موفق باشه

_ممنون

_اوهاااا نه بابا

_چیشد ؟

_برادرتان کریستین هاشمی پور؟

_بله؟

_وای اون با خواهر من امروز یه بحث کوچیک داشتن رفتم دانشگاه

_چی دارید میگید؟

_مشکلی نیست بین خودشون حلش کردن

_من خبر نداشتم

_امم

_شما به برادر من سیلی زدید ؟

_بله اونم دو تا

_اوها

_بله دیگه

_این شجاعترین رو تحسین میکنم الینا خانم

میبینم الینا خانم سکوت کرده و سرم رو به سمتش بر میگردونم که میبینم با اون چشمای زیباش بهم زل زده

_اولین نفری هستید که بهم این رو میگید

_جدی

_هوم

_بزارید من شمارم رو بدم بهتون شاید یه وقت لازم شد

_آآآباشه خوب میشه

شمارم رو میدم بهش
و وقتی می‌رسیم زود خداحافظی میکنه و از ماشین پیاده میشه

نمیدونم چرا داغ کردم
یکم شیشه رو بیشتر بدم پایین هوای ماشین عوض بشه

شرط پارت بعد لایک ها بالای ۱۵ تا
کامت ها بالای ۲۵ تا
دیدگاه ها (۳۴)

#بد_بوی#پارت_۲۰#الینا وقتی همه چی رو واسه مینا تعریف میکنم ب...

#بد_بوی#پارت_۲۱#لنا بعد از دانشگاه منتظرم اسنپ برسه فقط زودت...

#بد_بوی#پارت_۱۸_این شد دوبار الینا دوبار تو یک روز داری بهم ...

#بد_بوی #پارت_۱۷ #الینا _چیکار میکنی دیوونه شدی؟_اره دیوونه ...

#بد_بوی#پارت_۳۳#جیمسون_چی داری میگی گریسون تو الینا میخواین ...

#بد_بوی#پارت_۳۵#الینا مامان بابا رو راضی کردم بزارم من و لنا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط