فیک عوضی قلدر (p17)

کیفمو برداشتم و از خوابگاه رفتم بیرون اول هفته بود و همه توی سالن اصلی مدرسه جمع شده بودن دیدم گوشیم زنگ میخوره نگاه کردم دیدم آرونه جواب دادم
جیمین : کجایی تو پسر
آرون : من الان رسیدم تو سالن اصلی تو کجایی
جیمین : منم تو سالنم نمیبینمت
آرون : دیدمت اوکی
جیمین ؛ پشتمو دیدم ارون جای در وایستاده بود گوشیو قط کردم رفتم پیشش
آرون : ایول پسر عجب مدرسه ایی
جیمین : به پای مدرسه های خارج نمیرسه
آرون : معلومه
جیمین : بیا بریم دفتر مدیر خودتو معرفی کن
جیمین ؛ همراه ارون رفتیم دفتر مدیر در زدیم و وارد شدیم
مدیر : بفرمایید
جیمین : سلام قربان
آرون : سلام آرون جکسون هستم دانش آموز جدیدتون
مدیر : البته اقای پارک دیروز زنگ زدن گفتن یه دانش اموز جدید داریم ، خب پروندت نشون میده توام مثل جیمین دانش اموز ممتازی هستی
آرون : ممنونم قربان لطف دارید
مدیر : امیدوارم موفق باشی ، کلید اتاقت و وسایلت رو از معاون بگیر
جیمین : قربان اگه مشکلی نداره هم اتاقی باشیم
مدیر : اگه خودتون مشکلی ندارید من حرفی ندارم
جیمین : ممنونم ( پوز خند )
جیمین ؛ از اتاق مدیر اومدیم بیرون و رفتیم توی سالن اصلی برنامه رو دیدیم امروز کلاس ریاضی داشتیم رفتیم سر کلاس این بار منو آرون میز جلو نشسته بودیم مین جه و ات و هیونجین هم توی ردیف ما با فاصله نشسته بودن و داشتن با هم حرف میزدن

ویو ات : توی کلاس بودیم داشتم با مین جه صحبت میکردم که جیمین و اون دوستش وارد کلاس شدن چشمام از حدقه زده بود بیرون
ات : مین جه مگه دوستشم این جا درس میخونه
مین جه : حتما تازه اومده تو مدرسه
هیونجین : این کیه مین جه ؟
مین جه : ارون دوست جیمین
هیونجین : خودش کم بود دوستشم اورد
ات : هیونجین بس کن
هیونجین : چیه مگه دروغ میگم

ویو جیمین

جیمین : آرون فایلا رو اماده کردی ؟
آرون : اره امادست ولی تو مطمئنی که میخوای توی مدرسه جلوی این همه دانش آموز پخششون کنی
جیمین : اره مطمئنم همین الان به سرور اصلی مانیتور سالن وصل شو ( داخل سالن اصلی مدرسه یه مانیتور بزرگ هست )
آرون : باشه اوکیه
جیمین : به محض اینکه زنگ خورد ویدیو رو پلی کن و روی 30 دقیقه قفلش کن تا کسی نتونه فیلمو متوقف کنه حتی اتاق کنترل مدرسه
آرون : باشه ولی اگه برق اصلی قطع کنن قطع میشه
جیمین : نگران نباش فکرشون به اونجا قد نمیده تا بخوان ویدیو رو قطع کنن کل مدرسه اون ویدیو رو میبینه
آرون : باشه هر وقت سالن شلوغ شد من فیلمو پخش میکنم
جیمین : هاا چقد خوبه که یه دوست هکر داشته باشی
آرون : ههههه و چقد خوبه یه دوست عوضی داشته باشی
جیمین : خب دیگه همه که خوب نیستن
ارون و جیمین : در حال خندیدن
راوی ؛ در همین حال استاد ریاضی وارد کلاس میشه و همه سر جاشون بلند میشن
استاد : سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه
بچه : سلام استاد ممنون
استاد : خب یه داشن آموز جدید داریم ( اشاره به ارون ) میشه خودتونو معرفی کنید
آرون : سلام من آرون جکسون هستم
استاد : خوش اومدی آرون میتونی بشینی
آرون : ممنونم
بعد از کلاس .....
زنگ خورد و همه ی بچه های کلاس به طرف در خروجی کلاس رفتن داشتن از پله ها میرفتن پایین تا به سمت سالن اصلی برن
جیمین : آرون وقتشه زود باش ویدیو رو پخش کن
آرون : باشه
راوی : همه داشتن از پله ها میومدن پایین تا به سالن اصلی برن یا برن توی حیاط مدرسه اما تا وارد سالن شدم نظرشون به صفحه مانیتور و صدایی که داخل سالن پخش میشد جلب شد
با دیدن صفحه مانیتور توی جاشون خشک شدن نزدیک تر شدن و به صفحه خیر شده بودن دستشونو روی دهناشون گذاشته بودن و از چشماشون مطمئن نبودن این دیگه چی بود باورشون نمیشد
# : وای خدای من این دیگه چیه
$ : اون هیونجینه
@ :اون دختره کیه ؟
& : واقعا براشون متاسفم ...
ات و هیونجین و مین جه از پله ها اومدن پایین و با دیدن این صحنه...

شرط : 100
دیدگاه ها (۱۲۹)

فیک عوضی قلدر (p18)

فیک عوضی قلدر (p19)

فیک عوضی قلدر (p16)

فیک عوضی قلدر (p15)

از نفرت تا عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط