دل به نماندنی های زندگیتان ندهید
دل به «نماندنی» های زندگیتان ندهید!
بیایید برای یک بار هم که شده بگذرید...
بگذرید از اوی نماندنی زندگیتان...
بگذرید و بگذارید بگذرند از کنار زندگیتان!
بگذرید از کنار نگاه عاشقانه این «نماندنی»ها...
بگذرید از عاشقانه هایی که ساخته خواهند شد...
این «نماندنی»ها از همان روز اولی که وارد زندگیتان شوند به نیّت نماندن و رفتن آمده اند و بس!
نیّتشان نماندن است و از همان ابتدا چمدانشان را پشت در،حاضر و آماده جاگذاشته اند.
گذاشته اند تا خوب دل ببندید،تا خوب اسیرشان شوید،تا تمام دنیایتان و تمام رویایتان شوند...
صاحب قلب و روحتان که شدند،درست زمانی که همه چیز عالم خواستنی تر از همیشه شده است و شما عاشق ترین دلداده ی عالم شده اید،درست در روزی که حتی فکرش را هم نمیکنید،میروند و تنهایتان میگذارند...
شما میمانید و دنیایی از خاطرات که روی دست دلتان مانده،خاطراتی که هر ثانیه اش میتواند جهانتان را به جهنمی سوزان تبدیل کند،همان ها که نه تاب دور ریختنشان را دارید و نه تاب مرورشان را...
شما میمانید و خودتان...
خودی که دیگر خود سابق نیست،غریبه ای ست در کالبد شما،کالبدی که نه قلبی برایش مانده و نه روحی،گویی مرده ای است متحرک که کوله باری از خاطرات را به دوش میکشد...
شما میمانید و خودتان،خودی که دیگر خود سابق نیست،نمیشود،نخواهد شد...
بگذرید...
بگذرید از اویِ «نماندنیِ» دوست داشتنی زندگیتان
شما را بخدا بگذرید،بگذرید و بگذارید فکر کنند آدم بد قصه شما بودید.
بگذرید...
برای یک بار هم که شده،شما بگذرید از هرچه نمیتوانید از کنارش بگذرید.
غم از دست دادن عشقی که در نطفه کشته شده است قابل تحمل تر از آتشی است که در جهانتان خواهد افتاد
بگذرید از این «نماندنی»های زندگیتان...
#علیرضا_ندائی_ش
بیایید برای یک بار هم که شده بگذرید...
بگذرید از اوی نماندنی زندگیتان...
بگذرید و بگذارید بگذرند از کنار زندگیتان!
بگذرید از کنار نگاه عاشقانه این «نماندنی»ها...
بگذرید از عاشقانه هایی که ساخته خواهند شد...
این «نماندنی»ها از همان روز اولی که وارد زندگیتان شوند به نیّت نماندن و رفتن آمده اند و بس!
نیّتشان نماندن است و از همان ابتدا چمدانشان را پشت در،حاضر و آماده جاگذاشته اند.
گذاشته اند تا خوب دل ببندید،تا خوب اسیرشان شوید،تا تمام دنیایتان و تمام رویایتان شوند...
صاحب قلب و روحتان که شدند،درست زمانی که همه چیز عالم خواستنی تر از همیشه شده است و شما عاشق ترین دلداده ی عالم شده اید،درست در روزی که حتی فکرش را هم نمیکنید،میروند و تنهایتان میگذارند...
شما میمانید و دنیایی از خاطرات که روی دست دلتان مانده،خاطراتی که هر ثانیه اش میتواند جهانتان را به جهنمی سوزان تبدیل کند،همان ها که نه تاب دور ریختنشان را دارید و نه تاب مرورشان را...
شما میمانید و خودتان...
خودی که دیگر خود سابق نیست،غریبه ای ست در کالبد شما،کالبدی که نه قلبی برایش مانده و نه روحی،گویی مرده ای است متحرک که کوله باری از خاطرات را به دوش میکشد...
شما میمانید و خودتان،خودی که دیگر خود سابق نیست،نمیشود،نخواهد شد...
بگذرید...
بگذرید از اویِ «نماندنیِ» دوست داشتنی زندگیتان
شما را بخدا بگذرید،بگذرید و بگذارید فکر کنند آدم بد قصه شما بودید.
بگذرید...
برای یک بار هم که شده،شما بگذرید از هرچه نمیتوانید از کنارش بگذرید.
غم از دست دادن عشقی که در نطفه کشته شده است قابل تحمل تر از آتشی است که در جهانتان خواهد افتاد
بگذرید از این «نماندنی»های زندگیتان...
#علیرضا_ندائی_ش
- ۲.۳k
- ۱۹ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط