ماده اید
ماده اید؟
فصل دوم پارت اول
ادمین ویو
یک ماه از اتفاقی که سرنوشت برای خانواده ی ته جیمین رقم زده بود می گذشت
ت این یک ماه ات کسی رو پیدا کرده بود ک دلیل وجودش بود و اون دختر سرد و بیروح رو کمی نرم کرده بود البته جدا از اینکه اون شخص هم مث خودش ی مافیا ی کشنده بود ولی پیش ات مث بچه ها بود
ات هم پیشش خوشحال بود
ات ویو
پارک جیمین، اون ی فرشته ی بی باله ک سرنوشته ب من داده ما هم دیگه رو خیلی دوس داریم اون دوست پسرمه خیلی هارو با هم دیگه کشتیم و چند بار با بلند بی تی اس مقاله کردیم جیمین الان یکی از گروه بلک سانه با اینکه یکی از قوانین سفت و سخت گروه علاقه نداشتم ب شخص دیگه ای هست جیمین این رو پذیرفته و سر عملیاتا جوری وانمود می کنه ک من دوست دخترش نیستم
اشکالی هم نداره ولی اگه کسی بخواد اون رو از من بگیره زنده زنده دفنش می کنم
جیمین ماجرای منو کوکو می دونه و همه جوره کنارمه و بهم گفته اگه خواستی بر گردی پیشش منو مث دوست معمولی فرض کن
کوک ویو
ت این چند ماه ات ی دوست پسر پدا کرده ک خیلی باهاش صمیمه
خیلی حسودیم شده و چند بار سعی کردم ب اون پسره ک اسمش جیمینه اسیب بزنم ولی ات تمام و کمال مراقبشه
هوووووف نمی دونم چی کار کنم
بعد از اون اتفاق دیگه عشقم ب ات کم تر شده و انگار اصلا داره از بین می ره
شوگا:جونکوک
-هوم
شوگا:امروز ات داره می ره ب خونه ی ویلایش
-جدی؟ این فرصته خوبیه
شوگا:عاره( با لحن تلبکارانه)
فهمیدم منظورش چیه
بلند شدم و جلوش وایسادم
-شوگا می دونم بعد اون اتفاق می خوای بکشیش ولی اون هنوز متعلق ب منه و چیزایی ک ب من تعلق دارم دیگران حق ندارن راجبشون نظر بدن رفیق
شوگا:حالت خوبه؟ اون خانواده دوستات و کسایی ک مث خانواده ای ک نداشتی باهات رفتار کردن رو می خواد است بکشه!!!
-مشکل من همینه عشق من ب ات نابود نشدنیه( اروم)
شوگا:هی اشکال نداره می دونم ت چ دردسری افتادی🙃
-از کجا درکم می کنی؟( بغض)
شوگا:چون قبل از اینکه وارد دنیای مافیا ها بشم کسی ک خیلی دوستش داشتم منو ترک کرد هنوز هم دوسش دارم و می خوامش
-اون کیه؟( بغض)
شوگا:خب...... دایون دوست ات
-چییییی؟!( شکه)
شوگا:اون منو ترک کرد چون پدرشو پدر من کشته بود و برای گرفتن انتقام مافیا شد و پدرمو کشد ولی هنوز عاشقش بودم ولی ب زور خودمو قانع کرده ک دیگه اون دختر برام ارزشی و نداره و الان، ت زمان حال دیگه دوسش ندارم💔
-اوه یونگی نمی دونستم بیا بغلم
یونگی رو بغل کردم
فصل دوم پارت اول
ادمین ویو
یک ماه از اتفاقی که سرنوشت برای خانواده ی ته جیمین رقم زده بود می گذشت
ت این یک ماه ات کسی رو پیدا کرده بود ک دلیل وجودش بود و اون دختر سرد و بیروح رو کمی نرم کرده بود البته جدا از اینکه اون شخص هم مث خودش ی مافیا ی کشنده بود ولی پیش ات مث بچه ها بود
ات هم پیشش خوشحال بود
ات ویو
پارک جیمین، اون ی فرشته ی بی باله ک سرنوشته ب من داده ما هم دیگه رو خیلی دوس داریم اون دوست پسرمه خیلی هارو با هم دیگه کشتیم و چند بار با بلند بی تی اس مقاله کردیم جیمین الان یکی از گروه بلک سانه با اینکه یکی از قوانین سفت و سخت گروه علاقه نداشتم ب شخص دیگه ای هست جیمین این رو پذیرفته و سر عملیاتا جوری وانمود می کنه ک من دوست دخترش نیستم
اشکالی هم نداره ولی اگه کسی بخواد اون رو از من بگیره زنده زنده دفنش می کنم
جیمین ماجرای منو کوکو می دونه و همه جوره کنارمه و بهم گفته اگه خواستی بر گردی پیشش منو مث دوست معمولی فرض کن
کوک ویو
ت این چند ماه ات ی دوست پسر پدا کرده ک خیلی باهاش صمیمه
خیلی حسودیم شده و چند بار سعی کردم ب اون پسره ک اسمش جیمینه اسیب بزنم ولی ات تمام و کمال مراقبشه
هوووووف نمی دونم چی کار کنم
بعد از اون اتفاق دیگه عشقم ب ات کم تر شده و انگار اصلا داره از بین می ره
شوگا:جونکوک
-هوم
شوگا:امروز ات داره می ره ب خونه ی ویلایش
-جدی؟ این فرصته خوبیه
شوگا:عاره( با لحن تلبکارانه)
فهمیدم منظورش چیه
بلند شدم و جلوش وایسادم
-شوگا می دونم بعد اون اتفاق می خوای بکشیش ولی اون هنوز متعلق ب منه و چیزایی ک ب من تعلق دارم دیگران حق ندارن راجبشون نظر بدن رفیق
شوگا:حالت خوبه؟ اون خانواده دوستات و کسایی ک مث خانواده ای ک نداشتی باهات رفتار کردن رو می خواد است بکشه!!!
-مشکل من همینه عشق من ب ات نابود نشدنیه( اروم)
شوگا:هی اشکال نداره می دونم ت چ دردسری افتادی🙃
-از کجا درکم می کنی؟( بغض)
شوگا:چون قبل از اینکه وارد دنیای مافیا ها بشم کسی ک خیلی دوستش داشتم منو ترک کرد هنوز هم دوسش دارم و می خوامش
-اون کیه؟( بغض)
شوگا:خب...... دایون دوست ات
-چییییی؟!( شکه)
شوگا:اون منو ترک کرد چون پدرشو پدر من کشته بود و برای گرفتن انتقام مافیا شد و پدرمو کشد ولی هنوز عاشقش بودم ولی ب زور خودمو قانع کرده ک دیگه اون دختر برام ارزشی و نداره و الان، ت زمان حال دیگه دوسش ندارم💔
-اوه یونگی نمی دونستم بیا بغلم
یونگی رو بغل کردم
- ۸.۹k
- ۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط