مثل متروکه ترین حالت یک شهر شدم

مثلِ مَتروکه‌ تَرین حالتِ یک شَهر شُدم

که در آن هَست صِدائی‌ و کسی نیست وَلی !
دیدگاه ها (۱)

اَز اَولینـ لَـحظه ای که دیدَمِتـ فَهمیدَمـ که دیگه قَلبَمـ...

‏اسکار بهترین صدای نامفهومم تعلق میگیره به صداش...وقتی بغلش...

پاییز... پنجره‌ایست که از اتاق من به هوای "تو" باز می شود!

مرا یاد تو می انداخت بـارانتو را باران به باران گریه کردم......

گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من نفسی هست دلی هست ولی جانی ...

حالم اصلا خوب نیست 🥲بد ترین حس جهان اینه که ندونی چرا انقدر ...

مرحله داد زدن، گریه کردن و دعوا کردن یعنی هنوز چیزی برای گفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط