قبیله ی عشق

قبیله ی عشق
وقتی می خواهم شروع کنم تا از تو بگویم
طلوع نمی کند خورشید قلبم
در سیاهی چشمانت گم می شود
تو از کدامین قبیله ای که قبله ی عشق من شده ای
محبوب من از من مگیر نگاهت را
که می خواهم در آرامش سیاهش گم شوم
دیدگاه ها (۰)

هر وقت دلم برات تنگ میشهعکسات رو نگاه میکنمحتی اونارو بیشتر ...

‌میگویم: "دوستت دارم"و به بهای جان پایش می‌ایستم.‌تو هم میگو...

بیا به نبودن خیانت کنیمو یکدیگر را ببینیم!..

لُکنت ،فقط از کارماندنِ زبان نیست ؛چشم ها هَم گاهیروی یک چهر...

صبح یعنی زندگی، یعنی عشقآنگاه که تو در سرزمینی دیگر خورشید چ...

از تو چیز زیادی نمی خواهم...تنها قطعه ای از شرجیِ حنجره ات ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط