موسیقی می نواخت
موسیقی می نواخت
تاریکی چشمانم را درخشان کرده بود ...
نور شمع ها ، دلم را روشن کرده بود ...
رز های آبی غرق عشق و عطرشان مستم کرده بود ...
شاپرکی گونه هایم را بوسید
اشکهایی قلبم را بوسید
و چشمانی که نگاهم را بوسید...
عشق به این بی تابی ها رو کرده بود...
احساس کردم بالهایم تکانی خورد ...باز شد ...یعنی پریدن را فراموش کرده بود؟!
رقص نور شمع و عطر این رز های آبی باور بود یا وهم !!! دلم را گرم کرده بود ...
چقدر این رویا آشناست... حقیقت پیدا کرده بود!!!
موسیقی می نواخت....
تاریکی چشمانم را درخشان کرده بود ...
نور شمع ها ، دلم را روشن کرده بود ...
رز های آبی غرق عشق و عطرشان مستم کرده بود ...
شاپرکی گونه هایم را بوسید
اشکهایی قلبم را بوسید
و چشمانی که نگاهم را بوسید...
عشق به این بی تابی ها رو کرده بود...
احساس کردم بالهایم تکانی خورد ...باز شد ...یعنی پریدن را فراموش کرده بود؟!
رقص نور شمع و عطر این رز های آبی باور بود یا وهم !!! دلم را گرم کرده بود ...
چقدر این رویا آشناست... حقیقت پیدا کرده بود!!!
موسیقی می نواخت....
- ۷۳۵
- ۰۳ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط