یه همکار خانم داشتم

یه همکار خانم داشتم
هرهفته یه هنذفری خراب میکرد
میگفت جنسا چقدر بد شدن
دو قطره اب میخوره بهشون خراب میشن
هرروز صبح که میومد چشماش باد کرده بود میگفت انقدر خوب خوابیدم پف کردم
خلاصه تودار بود
از شبایی که صبح نمیشدن حرفی نمیزد
بعضی وقتا هم زنگ میزد به یه شماره خاموش و تا جایی که قطع بشه گوشیو نگه میداشت
آخرین روزی که باهم کار میکردیم
بهش گفتم انقدر سر چشمات خالی نکن نبودنشو
گفت دعا کن برگرده
اصلا تو ۴۰سالگیم تو ۷۰سالگیم فقط دعا کن برگرده...
دیدگاه ها (۰)

- راستش! من این چیزی که ازم میخوای رو بلد نیستم! "دستای" من ...

‏یه دیالوگی تو سریال “بوجک هورسمن” هست که کرولاین به دوستش م...

دیشب که گفتی بدون منم میتونی زندگی کنی یهو ته دلم خالی شد با...

اگ دلمون گیر کرد چی؟!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط