اقای من
اقای من"
ادامه ی پارت ۱۲
یونگی دست جیمینو گرفت و دنبالش کشیدش
کوک تا بیرون فقط غر میزد و فحش میداد
_اصلا تو کیییی.تو کی اومدی دنبال مننننن. من خودم دستتت دارمممم گمشوو
با اینکه تقریبا خواب بود ولی باز حرف میزد
با رسیدنش به سمت ماشین درو وا کرد کوکو روی صندلی جلو گذاشت.
=یونگی برین عقب. میرسونمتون بعدانم کوکو میبرم خونشون
و تهیونگ سوار شد و درو بست
_حلههه برادررر
درو وا کرد و به سختی سوارش شدن
جیمین بعد اینکه سوار شد دهن خوشگلشو وا کرد و با لحن کشیده و خوابالوش تهیونگو مخاطبش قرار داد
_استادددد.اصلا نمیدونی که چه وضعی بود. کوک شبیه قورباغه شده بود.خدااا چشاش اونقدر از گریه پف شده بوددد.راستییی دیگه عکسی ازت توی گوشیش نمونده همشو پاک کرد خخخخخخ
و اروم خوابید
تهیونگ رسما توی فکر بود.این بچه داغون شده بود.چرا باید توی این سن خودشو به این سختی بندازه؟
بعد اینکه به خونه یونگی رسیدن. یونگی جیمینو بغل کرد تا ببرتش
تهیونگ میخواست پیاده شه تا کمک کنه ولی یونگی نخواست
یونگی وقتی درو باز کرد چرخید
=خداحافظ برادرر عزیزممم تنهاش نزارررر
و در خونرو بست
جیمینو روی تخت گذاشت و خودشم کنارش پیراهنشو در اورد و بغلش کرد و خوابید
تهیونگ پوفی کشید و به کوک نگاه کرد.چشاشو بسته بود ولی نخوابیده بود. معلوم بود که خیلی خستس
ماشینو استارت زد و به سمت خونه راه افتاد
یه بار کوکو به خونشون رسونده بود و میشناخت
_کوک پاشو رسیدیم
+اوممم میخوام بخوابممم
_پاشو بریم میخوابی
تهیونگ ماشینو پارک کرد و ازش پیاده شد. به سمت کوک رفت و بغلش گرفت.
+خودم میرفتممم دست نزنننن بهمممم.
شروع کرد به مشت زدن سینه تهیونگ. ولی تهیونگ دردش نگرفت چون کوک انگار داشت یه بچه رو میزد اروم و بدون هیچ اسیبی
_اره دیدم یه ساعت طول کشید درو باز کنی
کلید کو؟
+تو جیبمه
_مامان بابات خونه نیستن؟
+نه رفتن...
_کجا؟
+ماه عسل
وبازم خندید
تهیونگ کلیدو از جیبش پیدا کرد و درو باز کرد.
چه خونه گرمی.
_کوک اتاقت کجاست؟
+به تو. ربطی نداره ولی بالا کنار حمومه....
_اخه حموم کجاست من چمدونم اخه
+اوم
به سمت پذیرایی رفت و از پله ها بالا رفت
دوتا در بود ولی یکیش باز بود
_فک کنم اتاقت اینجاست
به سمت تخت حرکت کرد و کوکو روش گذاشت اروم
کوک اخم کرد
ادامه ی پارت ۱۲
یونگی دست جیمینو گرفت و دنبالش کشیدش
کوک تا بیرون فقط غر میزد و فحش میداد
_اصلا تو کیییی.تو کی اومدی دنبال مننننن. من خودم دستتت دارمممم گمشوو
با اینکه تقریبا خواب بود ولی باز حرف میزد
با رسیدنش به سمت ماشین درو وا کرد کوکو روی صندلی جلو گذاشت.
=یونگی برین عقب. میرسونمتون بعدانم کوکو میبرم خونشون
و تهیونگ سوار شد و درو بست
_حلههه برادررر
درو وا کرد و به سختی سوارش شدن
جیمین بعد اینکه سوار شد دهن خوشگلشو وا کرد و با لحن کشیده و خوابالوش تهیونگو مخاطبش قرار داد
_استادددد.اصلا نمیدونی که چه وضعی بود. کوک شبیه قورباغه شده بود.خدااا چشاش اونقدر از گریه پف شده بوددد.راستییی دیگه عکسی ازت توی گوشیش نمونده همشو پاک کرد خخخخخخ
و اروم خوابید
تهیونگ رسما توی فکر بود.این بچه داغون شده بود.چرا باید توی این سن خودشو به این سختی بندازه؟
بعد اینکه به خونه یونگی رسیدن. یونگی جیمینو بغل کرد تا ببرتش
تهیونگ میخواست پیاده شه تا کمک کنه ولی یونگی نخواست
یونگی وقتی درو باز کرد چرخید
=خداحافظ برادرر عزیزممم تنهاش نزارررر
و در خونرو بست
جیمینو روی تخت گذاشت و خودشم کنارش پیراهنشو در اورد و بغلش کرد و خوابید
تهیونگ پوفی کشید و به کوک نگاه کرد.چشاشو بسته بود ولی نخوابیده بود. معلوم بود که خیلی خستس
ماشینو استارت زد و به سمت خونه راه افتاد
یه بار کوکو به خونشون رسونده بود و میشناخت
_کوک پاشو رسیدیم
+اوممم میخوام بخوابممم
_پاشو بریم میخوابی
تهیونگ ماشینو پارک کرد و ازش پیاده شد. به سمت کوک رفت و بغلش گرفت.
+خودم میرفتممم دست نزنننن بهمممم.
شروع کرد به مشت زدن سینه تهیونگ. ولی تهیونگ دردش نگرفت چون کوک انگار داشت یه بچه رو میزد اروم و بدون هیچ اسیبی
_اره دیدم یه ساعت طول کشید درو باز کنی
کلید کو؟
+تو جیبمه
_مامان بابات خونه نیستن؟
+نه رفتن...
_کجا؟
+ماه عسل
وبازم خندید
تهیونگ کلیدو از جیبش پیدا کرد و درو باز کرد.
چه خونه گرمی.
_کوک اتاقت کجاست؟
+به تو. ربطی نداره ولی بالا کنار حمومه....
_اخه حموم کجاست من چمدونم اخه
+اوم
به سمت پذیرایی رفت و از پله ها بالا رفت
دوتا در بود ولی یکیش باز بود
_فک کنم اتاقت اینجاست
به سمت تخت حرکت کرد و کوکو روش گذاشت اروم
کوک اخم کرد
- ۶۳۷
- ۱۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط