همه از عشق و جنون میگویند

همه از عشق و جنون میگویند
همه‌زین کاسه ی خون میگویند

نام هرگونه هوس‌عشق نهند
بیخود از نازو فزون میگویند

عشق آنست که آتش فکند
آتش اندر دل سرکش‌فکند

عشق آنست که با‌ یک دیدار
شعله درقلب مشوش فکند

خواستن را نرسیدن عشق است
سوختن یار ندیدن عشق است
دیدگاه ها (۱۶)

ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﻭﺍﯼ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ !ﮔﯿﺮﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺁﻣﺪ ...ﺣﺴﺮﺕ ﺍﯾ...

چرا باغچه ی کوچک ما سیب نداشت…تو به من خندیدی و نمیدانستی من...

فوق العادس این نوشته سهراب:آنگاه که غرور کسی را له می کنی،آن...

قلب دختر از عشق بود ، پاهایش از استواری و دست هایش از دعا ام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط