به یادم هست روزی مصرانه به تو می گفتم

به یادم هست ، روزی مصرّانه ، به تو می گفتم:
" ما هرگز خسته نخواهیم شد...هرگز..."
اما مدتی است ، پی ِفرصتی می گردم شیرینم ،
تا به تو بگویم ، ما نیز ،
خسته می شویم... و خسته شدن ، حق ماست ؛
این که خسته می شویم و از نفَس می افتیم و در زانوهایمان،
دردی حس میکنیم ، مسأله ای نیست...
مسأله این است که بتوانیم زیر درختی ، کنار جوی آبی ،
روی تخته سنگی ، "در کنار هم" بنشینیم ،
و خستگی از تن و روح، بتکانیم...
خسته نشدن ، خلافِ طبیعت است...
همچنان که،خسته ماندن...
دیگر نمی گویم که ما تا زنده ایم ، خسته نخواهیم شد...
بل می گویم :
" ما هرگز ، خسته نخواهیم ماند..." .
یک عاشقانهٔ آرام #نادر_ابراهیمی #کتابخوانی
دیدگاه ها (۱)

وای بر آن روزی که چیزی حتی عشق عادتمان شود. عادت همه‌چیز را ...

صبح زود برخاستن، طعم تمام روز را عوض می کند.کارها هم چقدر جل...

عزیز من!زندگی، بدون روزهای بد نمی شود؛بدون روزهای اشک و درد ...

تاریخ را تنها خرده دروغ‌های خنده‌آورِ تاریخی قابل تحمل می‌کن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط