همه چیز از یه بطری بازی شروع شد

همه چیز از یه بطری بازی شروع شد ...!
کمی بعد از نیمه شب
روی یک میز 6 نفره همه مستو خراب
بطری چرخیدو چرخیدو چرخید نگاه ما به چرخشش بود ..
حرکتش کم شد! کمتر و کمتر
تا بالاخره ایستاد .
سرش به طرف من بود به هر حال من باید اطاعت میکردم
با چشم مسیر سر تا انتهای بطری رو طی کردم اخرش رسید به اون ...
نگاهم کرد و خندید ... بلند بلند میخندید !
دلیل خنده هاش رو نمیفهمیدم تا این که ساکت و به من خیره شد
به لباش چشم دوخته بودم منتظر این که بگه:
رو دستات راه برو ،صورتتو با سس بشوریا یه چیزی مثل همینا ....!
ک یهو روی میز زد و ابرهاشو تو هم کرد و گفت ...
"عاشقم شو "
و من باید عمل میکردم ...
این قانون بازی بود !
دیدگاه ها (۱)

+دلارام؟-جانم؟+آرِزوت چیه؟ ‌-هیچی+آرِزویی نَداری؟اِنقد خوشبَ...

#GhofL #:)

من یک کافرم .کافری که تا بحال قلب یک انسان را نشکستهتا بحال ...

( گناهکار ) ۸۱ part نگاه کوتاهی به جیمین انداخت که ریلکس مشغ...

نام:وقتی پسر داییت بود بعد از ۱۵ سال دیدیشپارت:۱پدر آدم در م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط