شوهر دو روزه. پارت۸۱

ولی دستمو میتونستم به زور تکون بدم...

اروم تکونی به دستم دادم...یهو دستم خورد یچیزی...اونم افتاد روی ارنجم...یچیزی از ارنجم کنده شد و تیر کشید..!

حالم بد شد! دستمو به زور بلند کردم. احساس میکردم دستم خیلی سنگینه.
با دستم صورتمو لمس کردم. چیزی روی دهنم بود...

برش داشتم که یهو دستگاه شروع کرد به هشدار دادن و بوق میزد.

پرستار ها ریختن توی اتاقم، هنوز منگ بودم و متوجه کارام نبودم!

پرستار ها با خوشحالی به ترتیب گفتن: داری تکون میخوری! بلاخره بهوش اومدی؟؟ وای خدا خیلی خوشحالم!! اگه صدامو میشنوی دستتو تکون بده.

انگشتامو تکون دادم.

با خوشحالی جیغ کوچیکی زدن! بعدشم یکیشون رفت تا دکتر رو خبر کنه.

اونی که بهم گفت دستمو تکون بدم، معلوم بود با بقیه فرق داره و یکم جدی تره و خرخون تره چون دوباره گفت: نمیتونی چشماتو باز کنی؟

سعی خودمو کردم ولی نشد که سریع گفت: چشمات سنگینی میکنه درسته؟

دستمو تکون دادم به معنی اره.

با ارامی شروع کرد دستمو ماساژ دادن...

در اخر با کمک تمام زحماتشون بلاخره تونستم چشماتو باز کنم.

اول همش سیاهی بودلی بعدشم کم کم تار شد...نور دیدم...ولی این با اونی که قبل بیهوش شدنم دیدم فرق داشت.

قبل از بیهوش شدنم... هیچی یادم نمیاد...
من کی هستم!؟ هیچی یادم نمیاد! زندگیم!؟؟ هیچی!!

چشمام میدید اما تار میدید.

یهو از بین اون همه خط که میدیم یهو یه خط سریع بهم نزدیک شد و بزرگ مثل ادم جلوی چشمام ایستاد درست مثل دکتر و بقیه ی پرستار ها ولی اصلا مهلت نداد...

سریع پرید بقلم!! این دیگه کیه!؟

بوی خوبی میداد...این بو اشناست...بوی امنیت میداد...بوی دلتنگی میداد...بوی سایه ی بالای سر...بوی کنسرت.....بوی نزدیکترین کس....خیلی اشناست...این کیه؟؟؟
دیدگاه ها (۱۱)

رند شدیمممصدتایی شدنمون مبارککک🥹❤مرسی از همتون🥹از اونایی که ...

مربوط به فیکمونه>>> :) 🖤لطفا با صدا ببینید...

شوهر دو روزه. پارت۸0

امار از دستم در رفتـ.. نود و نه؟؟؟؟؟ باورم نمیشه گایز😭🤌🏻❤مرس...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۴

شوهر دو روزه. پارت۸۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط