part

part⁷
ادمین: خریدشون تموم شد و ا/ت رفت خونه لباس پوشید و منتظر یونگی موند تا بیاد که یونیگ زنگ زد

ا/ت: یا خداااااا بسمالله تورو خدا مغز الان وقت هنگ کردن نیستا

ادمین: گوشی رو جواب داد

یونگی: ا/ت بیا پایین(قطع کرد)
ا/ت:(اومد پایین)

ادمین: یونگی وقتی ا/ت رو دید با نگاهی پر از عشق و محبت بهش نگاه کرد

ا/ت: سلام یونگی
یونگی: سلام ا/ت
ا/ت: خب بریم

ادمین: چند دقیقه گذشت و رسیدن به بار و رفتن داخل

یونگی: خب نوشیدنی چی میخوری
ا/ت: ویسکی(این دختر امشب میخواد....)
یونگی: باشه پس منم ویسکی میگیرم(یونگیییییییییییییییی)

ادمین: یونگی رفت ویسکی گرفت و اومد

ا/ت:(یه پیک خورد و با همون یه پیک داشت مست میشد انقد که الکلش شدید بود)
یونگی:(این بچهههههه گربههههه دو پیک پشت سر هم خوردددددد و مستتتتت شدددد)

ادمین: کم کم گذشت و یونگی و ا/ت کاملا مست شدن


ادامه دارد....


☆حمایت نشه نمیزارم بقیشو گفته باشم🙄☆
دیدگاه ها (۳)

و میرسیم به استایل یونگی برای باررررر🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐

واد فاککککککک یعنیییی چیییییییییییی

part ⁶ا/ت ویوخلاصه میونگ منو رسوند خونه رفتم حموم کارای لازم...

بچه ها میدونم الان عصبی میشد ولی این شد عکس رمان "وقتی میری ...

هرزه ی حکومتی پارت ۸ کوک : ...بلدی غذا درست کنی؟ ا/ت : آرههه...

تکپارتی اسمات درخواستی از جیهوپ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط