بنشین تا نفسی هست نگاهت بکنم

بنشین تا نفسی هست نگاهت بکنم"
نظری نیک به رخسارۀ ماهت بکنم

شرر افکنده به جانم رخ عاشق کش تو
چه کنم شرم ز چشمان سیاهت بکنم؟

لشگر فاتح گیسوی شرابی رنگت
همه بر صف شده تا ترک سپاهت بکنم

دل مجنون صفتم ناله کنان می گوید
که خودم را نکند غرق گناهت بکنم

ناز کن رقص کنان بوسه بزن بر دو لبم
تا پریشان نشوم ، شکوِه به شاهت بکنم
دیدگاه ها (۳۵)

امشبیڪ سبد محبتیڪ دنیا عشقیڪ عالم خوشبختےیڪ دشت لالہیڪ ڪوه د...

گر بیایی دهمت جان، ور نیایی کُشدم غم من که...

دلـــــم میگـــــیردوقــــــــتـی مـــــیدآنمدر دنـــــــیای...

نمیــــــدانم تعبیـــــر نگاهت خداحافظــیست ... یا انتــــــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط