بیب من برمیگردم
بیب من برمیگردم
پارت : 70
قرص رو خوردم بلند شدم پ خواستم برم اتاقم که خانم کیم صدام کرد
+ برای ناهار حتما بیا کارت دارم
_ چشم
سرشو تکون داد و منم رفتم اتاقم دراز کشیدم و چشمامو بستم و چشمام کم کم داشت گرم میشد که یه نفر صدام کرد
_ آقای جئون جانگه خانم کیم سر میز منتظر شما هستن
سری تکون دادم که رفت بلند شدن از تخت خیلی خوابم میومد رفتم روبه روی اینه چشمام از بی خوابی قرمز قرمز شده بود هوفی کشیدم موهامو مرتب کردم ماسکمو زدم و از اتاق زدم بیرون
رفتم داخل آشپزخونه خانم کیم نشسته بود و داشت ناهار میخورد سلام ارومی کردم و دو میز اون ورتر خانم کیم نشستم
خانم کیم بدون هیچ نگاهی به غذا خوردنش ادامه داد و منم بی سر و صدا شروع کردم به خوردن غذا
+ پس فردا میخوام به مهمونی برم و تو باید با من بیای
تعجب کردم چرا میخواد من باهاش برم مهمونی
+ فکر بد نکن فقط برای اینکه ازم محافظت کنی میبرمت
یکم کلافه شدم و دست از غذا خوردن برداشتم و بلند شدم و خواستم برم که یه دفعه خانم گفت
+ بهت اجازه بلند شدن نداده بودم
پارت : 70
قرص رو خوردم بلند شدم پ خواستم برم اتاقم که خانم کیم صدام کرد
+ برای ناهار حتما بیا کارت دارم
_ چشم
سرشو تکون داد و منم رفتم اتاقم دراز کشیدم و چشمامو بستم و چشمام کم کم داشت گرم میشد که یه نفر صدام کرد
_ آقای جئون جانگه خانم کیم سر میز منتظر شما هستن
سری تکون دادم که رفت بلند شدن از تخت خیلی خوابم میومد رفتم روبه روی اینه چشمام از بی خوابی قرمز قرمز شده بود هوفی کشیدم موهامو مرتب کردم ماسکمو زدم و از اتاق زدم بیرون
رفتم داخل آشپزخونه خانم کیم نشسته بود و داشت ناهار میخورد سلام ارومی کردم و دو میز اون ورتر خانم کیم نشستم
خانم کیم بدون هیچ نگاهی به غذا خوردنش ادامه داد و منم بی سر و صدا شروع کردم به خوردن غذا
+ پس فردا میخوام به مهمونی برم و تو باید با من بیای
تعجب کردم چرا میخواد من باهاش برم مهمونی
+ فکر بد نکن فقط برای اینکه ازم محافظت کنی میبرمت
یکم کلافه شدم و دست از غذا خوردن برداشتم و بلند شدم و خواستم برم که یه دفعه خانم گفت
+ بهت اجازه بلند شدن نداده بودم
- ۲۳۰
- ۲۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط