یه فصل طلایی بازم این حوالی

یه فصل طلایی، بازم این حوالی
منو خاطراتم، چه حال و هوایی
میرن عاشقا شونه به شونه باهم
منم طبق معمول دوتایی با سایم
مثه برگا آواره ام تو خیابون
لهم میکنن عابرا با نگاشون
تموم خیابون پر از خاطراته
یعنی کی الان جای من پا به پاته؟
من هر جارو گشتم، پیدات نکردم
بیا خود به خود، مثل اشکای سردم
حالا تو طلایی ترین فصل سالم
تو نیستی سیاه و سفید میشه حالم
همیشه همونی رو از دست میدم
که با عشق دو دستی بهش چسبیدم
از این قصه ی ساده ی خیلی کوتام
بیرون اومدن رو سفید کل موهام
خیابون و کوچه، اصن کل تهرون
که گوشش پره از دروغات تو بارون
من لعنتی هر جا که پا میذارم
یه نشونه یا خاطره از تو دارم
من هر جارو گشتم، پیدات نکردم
بیا خود به خود، مثل اشکای سردم
حالا تو طلایی ترین فصل سالم
تو نیستی سیاه و سفید میشه حالم
.
.
#سیاه_و_سفید #علی_مولایی
دیدگاه ها (۱)

چه رازی داره لبخندت، همین معجزه ی تازهکه زیبایی هر چیزی منو ...

این همه تصویر زیبا تو زمستونی که نیستبا جنونه هر شب من جز تو...

چیزی نگو از مقصدت تا من نرم دنبال تواما بگو وقتی بدم از کی ب...

باید یه حِسِ تازه ای ما بینِ ما باشهروزای خوبی بعد از این ها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط