سکوت دل p
سکوت دل p12
ویو اکانه :
موکا پوزخندی زد . دستشو گذاشت روی پام :
و در ازاش هر چی که ازم بخوای
نگاه تهدید امیزی کردم و گفتم : و به شیزوکوعم کاری نداشته باشی
موکا : تنها درخواستت همینه ؟
گفتم : اوهوم
موکا : باشه . هر چی تو بگی . در ازای خواستت توعم باید دوس دخترم شی و قصد فرار ازمو نداشته باشی
لبخند محو و زورکی زدم : باشه . حالا میشه طنابارو وا کنی ؟
موکا : فک کنم اره
و طنابارو باز کرد . همون موقع صدای لرزیدن زمین و دویدن چن نفرو شنیدم . نکنه ....
ویو یورو :
لعنتی .... نمیتونم شیزوکو رو از سرم بیرون بندازم . چه مرگم شده ؟ اون موکای عوضی کجاست ؟
همراه زیر دستام میدویدیدم دنبال رد گرد و خاک کفشای موکا . تا اینکه رسیدیم به زیرزمین مدرسه ...
آشغال حرومزاده ....
به بچه ها اشاره کردم که زودتر از من وارد شن . با ۳ شماره همشون به سمت در هجوم اوردن و ریختن سر موکا
اومدم تو و رفتم سمت اکانه : خوبی ؟!
اکانه : میبینی که سالمم
یورو : کاری که باهات نکرد ؟
اکانه : خوشبختانه نه
یورو : خوبه ، بیا بریم
اکانه : نمیخوام
یورو : چی گفتی ؟
اکانه : دوس پسرمو همینجا تنها بزارم ؟ زود به زیر دستات بگو دست از سرش بردارن . قرار بود آتس بس شه مگه نه؟
یورو : دوس پسر ؟ حالت خوبه ؟ نکنه چیزی به خوردت داده ؟
اکانه : اتفاقا بنده در بهترین حال خودم هستم ( اره جون عمش ، فقط بخاطر ظاهر سازی داره اینکارو میکنه وگرنه تو دلش داره نابود میشه بچه )
انگار این بشر حالش خوش نیس .
یورو : باشه . ولی اگه بدون شیزوکو حالش بخاطر این عوضی چقد بده فک نمیکنم خودتو واسه اینکا دوس دختر موکا شدی ببخشی
ویو اکانه :
چرا این بشر انقد نفهمههههه
زمزمه کردم : مجبورم ....
یورو : چی ؟
اکانه : هیچی هیچی
یورو به زیر دستاش دستور داد دعوا رو قط کنن . موکا که ظاهرا از دعوا کم نیوورده بود اومد جلوی یورو و بهش یه سیلی زد : دور و بر دوس دختر من افتابی نشو
ویو اکانه :
موکا پوزخندی زد . دستشو گذاشت روی پام :
و در ازاش هر چی که ازم بخوای
نگاه تهدید امیزی کردم و گفتم : و به شیزوکوعم کاری نداشته باشی
موکا : تنها درخواستت همینه ؟
گفتم : اوهوم
موکا : باشه . هر چی تو بگی . در ازای خواستت توعم باید دوس دخترم شی و قصد فرار ازمو نداشته باشی
لبخند محو و زورکی زدم : باشه . حالا میشه طنابارو وا کنی ؟
موکا : فک کنم اره
و طنابارو باز کرد . همون موقع صدای لرزیدن زمین و دویدن چن نفرو شنیدم . نکنه ....
ویو یورو :
لعنتی .... نمیتونم شیزوکو رو از سرم بیرون بندازم . چه مرگم شده ؟ اون موکای عوضی کجاست ؟
همراه زیر دستام میدویدیدم دنبال رد گرد و خاک کفشای موکا . تا اینکه رسیدیم به زیرزمین مدرسه ...
آشغال حرومزاده ....
به بچه ها اشاره کردم که زودتر از من وارد شن . با ۳ شماره همشون به سمت در هجوم اوردن و ریختن سر موکا
اومدم تو و رفتم سمت اکانه : خوبی ؟!
اکانه : میبینی که سالمم
یورو : کاری که باهات نکرد ؟
اکانه : خوشبختانه نه
یورو : خوبه ، بیا بریم
اکانه : نمیخوام
یورو : چی گفتی ؟
اکانه : دوس پسرمو همینجا تنها بزارم ؟ زود به زیر دستات بگو دست از سرش بردارن . قرار بود آتس بس شه مگه نه؟
یورو : دوس پسر ؟ حالت خوبه ؟ نکنه چیزی به خوردت داده ؟
اکانه : اتفاقا بنده در بهترین حال خودم هستم ( اره جون عمش ، فقط بخاطر ظاهر سازی داره اینکارو میکنه وگرنه تو دلش داره نابود میشه بچه )
انگار این بشر حالش خوش نیس .
یورو : باشه . ولی اگه بدون شیزوکو حالش بخاطر این عوضی چقد بده فک نمیکنم خودتو واسه اینکا دوس دختر موکا شدی ببخشی
ویو اکانه :
چرا این بشر انقد نفهمههههه
زمزمه کردم : مجبورم ....
یورو : چی ؟
اکانه : هیچی هیچی
یورو به زیر دستاش دستور داد دعوا رو قط کنن . موکا که ظاهرا از دعوا کم نیوورده بود اومد جلوی یورو و بهش یه سیلی زد : دور و بر دوس دختر من افتابی نشو
- ۲.۰k
- ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط