بارها شکستم و شکستم دادند
بارها #شکستم و شکستم #دادند
اما #دوباره ایستادم !
در تاریکیِ شب ،
خودم را محکم در آغوش گرفتم و گریه کردم
و فرو ریختم اما دوباره #بلند شدم !
بارها خاطراتم را مرور کردم و هربار ،
سنگینی یک بُغض مرا به کام خود می کشاند
اما از آنها هم رَد شدم !
بارها نگرانِ نگرانی های #دیگران شدم !
چقدر محرمِ #راز شدم
و خبری از #مرهمی برایم نشد !
بارها خودم را گُم کردم ،
دور شدم ،
گریستم ،
با خدایم دردِ دل کردم ،
خودم را مرور کردم ،
تکه های شکسته شده ام را دوباره جمع کردم !
نفسی کشیدم و #دوباره شروع کردم
و وقتی پیدا شدم ،
دوباره ایستادم و به افتخارِ #خودم ،
برای #خودم کَف زدم !
آگاهانه زیستم و صبورانه به انتظارِ اتفاقات خوب ، لحظه هایم را جشن گرفتم !
به استقبالِ رویاهایم شتافتم و فهمیدم
زندگی کوتاهتر از آن است که فکرش را میکنیم ،
پس دیگر غُصه ی قصه هایم را نخوردم
ولی هنوز از خودم می پرسم
آیا امروز را زندگی کرده ام !؟؟
اما #دوباره ایستادم !
در تاریکیِ شب ،
خودم را محکم در آغوش گرفتم و گریه کردم
و فرو ریختم اما دوباره #بلند شدم !
بارها خاطراتم را مرور کردم و هربار ،
سنگینی یک بُغض مرا به کام خود می کشاند
اما از آنها هم رَد شدم !
بارها نگرانِ نگرانی های #دیگران شدم !
چقدر محرمِ #راز شدم
و خبری از #مرهمی برایم نشد !
بارها خودم را گُم کردم ،
دور شدم ،
گریستم ،
با خدایم دردِ دل کردم ،
خودم را مرور کردم ،
تکه های شکسته شده ام را دوباره جمع کردم !
نفسی کشیدم و #دوباره شروع کردم
و وقتی پیدا شدم ،
دوباره ایستادم و به افتخارِ #خودم ،
برای #خودم کَف زدم !
آگاهانه زیستم و صبورانه به انتظارِ اتفاقات خوب ، لحظه هایم را جشن گرفتم !
به استقبالِ رویاهایم شتافتم و فهمیدم
زندگی کوتاهتر از آن است که فکرش را میکنیم ،
پس دیگر غُصه ی قصه هایم را نخوردم
ولی هنوز از خودم می پرسم
آیا امروز را زندگی کرده ام !؟؟
- ۵.۱k
- ۱۲ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط