پارت بعد هفته
پارت ⁸ 🍷 *بعد ۲ هفته*
بنگچان: خب الان مثلا میخوای چیکار کنی
لیان: از روی صندلی بلند میشه* الان نشونت میدم
طناب رو از دور دستش میزنه کنار * میاد یه ضربه ی محکم به صورت بنگچان بزنه که بنگچان جا خالی میده
بنگچان: این بود کل زورت؟🤣☝
لیان: نه نبود با پا میزنه تو شکم بنگچان 🌚
لیان: این تازه اولشه
بنگچان: اوکی تو یکی زدی منم میزنم 😏
لیان: تو بدون اجازه ی کوک هیچ غلطی نمیکنی
بنگچان: تو مطمئنی آخه
لیان: اره مطمئنم
بنگچان: مطمئن نباش
لیان: توهم نمیگی چیکار کنم میدونی
بنگچان: اتفاقا از الان به بعد من میگم
لیان: زارتتتتتت تو کی باشی آخه (لیان آروم باش)
بنگچان: من همونی هستم که قرار واسش ناله کنی *آروم و خمار *
لیان: ^خنده^
بنگچان: امیدوارم بعدا هم همینطوری بخندی
لیان: نگران نیستم اخه نیاز نیست باشم 😔🤣
بنگچان: نیاز نیست نگران باشی آخه مطمعنی قرار به فاک بری بچه جون با من شوخی نکن
لیان: وای وای ترسیدم😔🤣
بنگچان: خوبه الان رو مخ من راه برو شب زبون من روی تن تو راه میره 🌚☝
لیان: ...................
^ ویو ا/ت ^
ا/ت داشت ت عمارت میگشت که از خدمتکار ها شنید لیان کوک رو تحدید کرده و نگران شد چون لیان خیلی یه دنده و لجبازی نکنه بلایی سر خودش بیاره واسه همین تصمیم گرفت با
کوک حرف بزنه دويد و رفت سمت اتاق کوک در زد
کوک: کیه؟
ا/ت: منم میشه بیام داخل
کوک: معشوقم! بیا ببینم
کوک: چیشده اومدی اینجا
ا/ت: راجب لیانه
کوک: چی میخوای اون چه ربطی نه تو داره
ا/ت: ربط داره آخه اون بهترین دوستمه
بقیع پارت بعد دوستان😃☝
شرایط؟ فقط حمایت کنید خودم همین امشب میزارم 🤝
بنگچان: خب الان مثلا میخوای چیکار کنی
لیان: از روی صندلی بلند میشه* الان نشونت میدم
طناب رو از دور دستش میزنه کنار * میاد یه ضربه ی محکم به صورت بنگچان بزنه که بنگچان جا خالی میده
بنگچان: این بود کل زورت؟🤣☝
لیان: نه نبود با پا میزنه تو شکم بنگچان 🌚
لیان: این تازه اولشه
بنگچان: اوکی تو یکی زدی منم میزنم 😏
لیان: تو بدون اجازه ی کوک هیچ غلطی نمیکنی
بنگچان: تو مطمئنی آخه
لیان: اره مطمئنم
بنگچان: مطمئن نباش
لیان: توهم نمیگی چیکار کنم میدونی
بنگچان: اتفاقا از الان به بعد من میگم
لیان: زارتتتتتت تو کی باشی آخه (لیان آروم باش)
بنگچان: من همونی هستم که قرار واسش ناله کنی *آروم و خمار *
لیان: ^خنده^
بنگچان: امیدوارم بعدا هم همینطوری بخندی
لیان: نگران نیستم اخه نیاز نیست باشم 😔🤣
بنگچان: نیاز نیست نگران باشی آخه مطمعنی قرار به فاک بری بچه جون با من شوخی نکن
لیان: وای وای ترسیدم😔🤣
بنگچان: خوبه الان رو مخ من راه برو شب زبون من روی تن تو راه میره 🌚☝
لیان: ...................
^ ویو ا/ت ^
ا/ت داشت ت عمارت میگشت که از خدمتکار ها شنید لیان کوک رو تحدید کرده و نگران شد چون لیان خیلی یه دنده و لجبازی نکنه بلایی سر خودش بیاره واسه همین تصمیم گرفت با
کوک حرف بزنه دويد و رفت سمت اتاق کوک در زد
کوک: کیه؟
ا/ت: منم میشه بیام داخل
کوک: معشوقم! بیا ببینم
کوک: چیشده اومدی اینجا
ا/ت: راجب لیانه
کوک: چی میخوای اون چه ربطی نه تو داره
ا/ت: ربط داره آخه اون بهترین دوستمه
بقیع پارت بعد دوستان😃☝
شرایط؟ فقط حمایت کنید خودم همین امشب میزارم 🤝
- ۹.۷k
- ۰۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط