پارت

#پارت61
شیطونکِ بابا🥺💜

به سمت اتاقی که یکی از خدمتکارا اشاره کرده بود بهش رفتیم و لباسامونو در آوردیم

اتاق طبقه دوم بود و بیشتر شبیه اتاق پرو بود
چون دو تا ایینه بزرگ

به همراه تعداد زیادی چوب لباسی داشت فقط

کیانا رژشو تمدید کردو منم بعد از زدن عطر به گردن و مچ دستام بسنده کردم ،

تو آیینه مشغول تماشای خودم بودم که یهو صدای جر خوردن لباس کیانا نظرمو جلب کرد

برگشتم به سمتش که دستشو از کفشاش گرفت و فوری سیخ ایستاد ،

دستشو بلند کرد و با دیدن پارگی لباسش که درست تو معرض نمایش بود کوبید تو سرش

+ واییییی خاک برسرم لباسم پاره شدددد

_ داری چه غلطی میکنی آخه؟

+ داشتم بند کفشمو میبستم ، لعنتی تنگ شده برام

_ هوففف ، صب کن برم نخ و سوزن بگیرم بدوزیم

+ باشه فقط زود تا مهمونا نیومدن

از اتاق پرو بیرون رفتم و خواستم به سمت پله ها برم که یهو در اتاق افراز باز شد

و با دیدن افراز قلبم تو سینه حبس شد

سرجام خشکم زد و نمیتونستم چشم ازش بردارم ، اونم قفلی زده بود روی چشمام و پلکم‌ نمیزد حتی
دیدگاه ها (۳)

#پارت62شیطونکِ بابا🥺💜اونم قفلی زده بود روی چشمام و پلکم‌ نمی...

#پارت63شیطونکِ بابا🥺💜+ بده خودم میدوزم الان میزنی شهیدم‌ میک...

#پارت60شیطونکِ بابا🥺💜+ آقای محترم‌ به وجنات ما میخوره که درو...

#پارت59شیطونکِ بابا🥺💜آرایش کیانا که تموم شد ، یه جوراب شلوار...

قاتل من مایکی و میتسویا

قاتل من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط