باران خون P16 S2
پرش به شرکت
ویو ا/ت
حال خوبی نداشتم و خیلی پریشون بودم تو ماشین درحال رفتن به شرکت بودیم و گریمم رو ترمیم میکردم سیع میکردم فعلا گریه نکنم و دردمو تو خودم بریزم
سونگمین:ایرپاد هارو برداشتی؟
ا/ت: یکیش که دست خودته من مال خودمو برداشتم
سونگمین:تو داشبرد ماله من بده تا متصلشون کنم
یک فوت سرد کردم و ایپاد رو کف دستش گذاشتم و با اخم و بغض روم رو اونطرف کردم پنجره رو پایین دادم تا بغضم نشکنه
سونگمین:الان از دست من ناراحتی
ا/ت: ناراحت بودن من به دلیل اینکه پدرم رو از دست دادم تو چیکاره ای
سونگمین:فکر کردم چون من...
ا/ت: میشه تمومش کنی؟
جونگ هو:مامانی دعوا موکونین!
ا/ت: نه داریم حرف میزنیم
سونگمین:اینا بهم وصل شدن فقط به هیچ وجه اینو از توی گوشت درنیاری و باهام در تماس باشی
ا/ت: باشه ممنون{میگیره و ایرپاد میزاره توی گوشش موهاش رو میریزه روی گوشش تا معلوم نباشه}
سونگمین:ا/ت من نامجونو خوب میشناسم طوری رفتار کن انگار بار اولته میبینیش یادت نره لی جه یونگ اسمه توعه و مشاور فروش شرکتی
ا/ت: نمیزارم شرکت رو بفروشه خودم میدونم دیگه اینقدر تکرار نکن حالم بهم خورد
با جونگ هو خداحافظی کردم و یه بوسه روی پیشونیش گذاشتم و از ماشین پیاده شدم وارد شرکت شدم که...
ویو ا/ت
حال خوبی نداشتم و خیلی پریشون بودم تو ماشین درحال رفتن به شرکت بودیم و گریمم رو ترمیم میکردم سیع میکردم فعلا گریه نکنم و دردمو تو خودم بریزم
سونگمین:ایرپاد هارو برداشتی؟
ا/ت: یکیش که دست خودته من مال خودمو برداشتم
سونگمین:تو داشبرد ماله من بده تا متصلشون کنم
یک فوت سرد کردم و ایپاد رو کف دستش گذاشتم و با اخم و بغض روم رو اونطرف کردم پنجره رو پایین دادم تا بغضم نشکنه
سونگمین:الان از دست من ناراحتی
ا/ت: ناراحت بودن من به دلیل اینکه پدرم رو از دست دادم تو چیکاره ای
سونگمین:فکر کردم چون من...
ا/ت: میشه تمومش کنی؟
جونگ هو:مامانی دعوا موکونین!
ا/ت: نه داریم حرف میزنیم
سونگمین:اینا بهم وصل شدن فقط به هیچ وجه اینو از توی گوشت درنیاری و باهام در تماس باشی
ا/ت: باشه ممنون{میگیره و ایرپاد میزاره توی گوشش موهاش رو میریزه روی گوشش تا معلوم نباشه}
سونگمین:ا/ت من نامجونو خوب میشناسم طوری رفتار کن انگار بار اولته میبینیش یادت نره لی جه یونگ اسمه توعه و مشاور فروش شرکتی
ا/ت: نمیزارم شرکت رو بفروشه خودم میدونم دیگه اینقدر تکرار نکن حالم بهم خورد
با جونگ هو خداحافظی کردم و یه بوسه روی پیشونیش گذاشتم و از ماشین پیاده شدم وارد شرکت شدم که...
- ۴.۱k
- ۲۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط