زیر حرفم زدی

☆زیر حرفم زدی☆

پارت: ۲


و بعد قطع کردم و با لبخندی ملیح به صفحه گوشیم زل زدم پنج دقیقه که گذشت صدای باز شدن در بار رو شنیدم

رومو که اوردم اینور جیمین رو دیدم که با لبخند وارد شد ولی وقتی منو با اون لباسی که

پوشیده بودم دید اخماش جای لبخندشو گرفتن با چشماش داشت همه جا رو بررسی میکرد

که مبادا کسی نگام کنه که با نگاه خیره ی همه به من روبه رو شد خشمگین طرفم اومد

که خواستم با لبخند بهش الکل تعارف کنم که دستم رو با خشم زیادی کشید

و منو به سمت بیرون بار کشون جای دستاش روی دستم درد میکرد

_جیمین اروم باش جیمین
☆خفه شو
_جیمین درد میکنه دستمو ول کن

بغضم گرفته بود ولی با همه توانش منو داشت میکشوند سمت ماشینش و بعد

در رو با شدت زیادی باز کرد و منو انداخت داخل ماشید و در رو با خشم زیاد روم کوبید

از ترس لال شده بودم و نمیدونستم چی بگم هیچی برای دروغ گفتن نداشتم

اومد نشست و ماشین رو روشن کرد رگای کنار گردنش و دستاش زده بودن بیرون

تاحالا از جیمین خشم دیدم ولی نه در این حد نفساش به لرزه دراومده بودن جوری که

اگه الان یکی رو جلوش بزارن طرف به قتل میرسه به ترس زیادی به طرفش برگشتم

و با لرزش زیاد صدام و بغضی که راه گلومو بسته بود گفتم

_ج... جی... مین... من
☆خفه شو فقط خفه شو(داد)

با دادی که زد کل ستون بدنم به لرزه دراومد و سد گریم ترکید و شروع کردم به اروم اروم

هق هق کردن این واقعا بدترین کاری بود که توی عمرم کردم ولی من الان دلم بغلای جیمینم رو میخواد

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۱۰)

☆زیر حرفم زدی☆پارت: ۳☆چرا... چرا(داد) ☆چرا روی خط قرمزای من ...

☆زیر حرفم زدی☆پارت:۱امروز قرار بود که با یکی از خط قرمزای جی...

☆زندگی بدون عشق☆پارت: ۶ویو ا.ت... وقتی کارام تموم شد روی مبل...

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۷#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط