بی تو مهتاب شبش تیره و تار است هنوز

بی تو مهتاب شبش تیره و تار است هنوز
کوچه بی نام تو در حسرت یار است هنوز

شاخه ها دست بر آورده به مهتاب اما
اشکی از شاخه سر زلف نگار است هنوز

در نهانخانه ی شعرت که گل عشق دهد
عطر صد خاطره در ذهن, حصار است هنوز

همه تن چشم , همه خیره به باغ غزلت
گریه ام پرده ی این دیده ی تار است هنوز

شوق دیدار تو بود , هر نفسی آمالم
دوریت دغدغه ی این دل زار است هنوز

عاشقان مست و خرابند ز هرم سخنت
وه چه سرها که چو منصور به دار است هنوز

گر چه پاییز هوایی ز سر یار نداشت
با هوایت همه دوران چو بهار است هنوز

یادگار شب تنهایی و چشمان ترم
یک غزل از تو و یک سیم سه تار است هنوز....
دیدگاه ها (۲)

یاد داری آن شب از باران صمیمی تر شدیم؟آسمان افسانه گفت و ماه...

من دلم تنگ شده ،فاجعه را میفهمی ؟!عمق دلتنگی و این حال مرا م...

هفت آبان روز کوروش بزرگ‌گرامی باد.

ﺑﯿﺎ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻧﯿﻢ ...ﻣﻦ ﺑﺎ " ﺗـــــــــﻮ " ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﺧﻮﺍﺳﺖ...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط