گفتمن اخطارم رو دادم پس بهتره صدات در نیاد که اگه مادرم

گفت:من اخطارم رو دادم پس بهتره صدات در نیاد که اگه مادرم بویی ببره زندت نمیزارم لباسش رو طناب بود کمربندش رو ورداشت و اومد سمتم نشستم و خودم رو جمع کردم و اونم میزدم محکم دهنم رو گرفتم که صدام در نیاد و هق هق میکردم کارش که تموم شد کمربنده رو گذاشت سره جاش و گفت:بلند شو بدنم درد میکرد و می‌سوخت رویه لباسم لکه های خون بود بلند شدم دستم رو گرفت....ببخشید کم بود باید میرفتم بیرون
دیدگاه ها (۱۵)

کراش‌صگی‌رو‌پیجش‌دارم🥲

من بهت #اعتماد کردم...:)

@cerza

آروم بخواب:)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط