رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت ماهور

#پارت_1۴

*ماهور*
دختره قشنگ پشت دروایساده بودهه پررو
دختره:ملیس من ...چیزه میخاسم بگم من برم بهتره!
ملیسادستشوکشیدتوخونه
ملیس:گمشوبیاحرف نزن اینو وللش این فکرش خرابه!
عجب ادمیه هامنو به این دختره فروخت خدایااین دیگه کیه!
دختره:ملیس من ممنونم اما نمیخام بمونم بهتره برم
ملیس:اینجا خونه این نیست که میای میمونی تا چشش درآد هرکی ناراحته خودش بره درضمن تااطلاع ثانوی حرفی ندارم باهاش!وسایلمم جمع میکنم میرم تعطیلات درجریان باشه!
اووف ملیس ازدست تو!!

*ترانه*
بی میل رفتم دنبال ملیساکه ماهورباعصبانیت رفت سمت اتاقش!
درسته ناحق هرچی ازدهنش دراومد بهم گفت اما من حتی نمیتونم ناراحتیشوببینم!
ملیس دراتاقشو بست
ملیسا:خب اگه مشکلی نداری این مانتورو درآر!
- نه باو چه مشکلی،مانتو وشالمودراوردم،زیرش یه تیشرت مشکی باایموجی لبخند نقره ای پوشیده بودم
ملیس خیره نگام میکرد
-دختره ی هیز خوردی تموم شد!
ملیس:تلافی روزاولی ک منودیدمیزدی!ولی عجب هیکلی داریا لامصب منکه دخترم دلم خاست چه برسه به پسرا
خندیدم
-گمشو عقب هیزه پررو!
ملیس خندید:
اینجوری جلو داداش مت ظاهرنمیشیاکثافت خواستنی! یوقت دیدی داداشم هوایی شدمن امادگی عمه شدن ندارم!
بادلخوری بهش خندیدم
-داداش تولختم ببینه من یکیوهوایی نمیشه!
ملیس:ای شیطون نکنه برنامه ریختی براش!؟
دلخور نگاش کردم
ملیس:باش باش بخدامنظوری ندارم میدونم باجنبه ای از این شوخیا میکنم
-نه راحت باش
ملیس چشمکی زد:
ولی خدایی توپه توپه هیکلت لاغر نیستیاقشنگ روفرمی!حسودیم شد!خوشگله موهاتم که هیچی خوشرنگ عالی!پوستم که سفید
یه عالمه حرفیدیم تا ساعت 12 شد
ملیس:باس ی فکری واس ناهارکنیم برم بزنگم یچی بیارن منکه اشپری صفر!
-لازم نیست،من میخام دسپختموبه رخت بکشم!
ملیس باتعجب:گمشوآشپزیم بلدی؟
-بصورت حرفه ای!
ملیس:نه نه واجب شدپسرمیبودم،دختر ب این لوندی خوشگلی هنرمند معمارجلومه ومن؟!نه اصا واسه ماهور میگیرمت!
اهی کشیدم
- اول منوماهور!
ملیس:ازش ناراحت نباش لطفا،کم کم عادت میکنه اخه منم تازه اومدم پیشش این بیشتر تنها بوده!سرموتکون دادمو رفتیم اشپرخونه ...
-خب چی بپزم؟!
ملیس:امممم،تتر ته چین!هوس ته چین مرغ کردم بلدی؟
- اوه اوه ،سخت شد!قیافه ش اخمو شد
خندیدم_بلدم نترس
باشوخیو خنده اماده شدمک تا ساعت1:15زدیم بیرون از آشپزخونه تاچند مین بعدسفره بچینیم!
ملیس:به ماهور نمیدم!ینی نده بش بزاردلش بخادعاشقشه!
هی ملیس چی میگی؛ماهورناهارشونخوره؟ توبهم بگی نده مگه من دلم میاد؟!
-نه چه حرفیه
ملیس مشکوک نگا کردوباخنده سرتکون داد:
خودت صداش میزنی!ای ام قهر ای ام کات تا چن وق!

#دورترین_نزدیک
#میم_نون

پ.ن: مرسی ک دنبال میکنید همگی🍃🌸
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #زیبا #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
دیدگاه ها (۳)

رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت ترانه

رمان دورترین نزدیک

رمان دورترین نزدیک

رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت ملیسا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط