عشق و قمار

|•عشق و قمار💔🙂•|

#PART_24
#رها
باحرفای طاها ی طوری شدم...
میگفت دوسم داره منم دوسش دارم ولی داره ازم سو استفاده میکنه میدونم :)
یهو لباشو گذاشت رو لبام...
با اومدن اون شب که گردنم کبود بودو لباس طاها تنم بود دیوونه شدمو هلش دادمو جیغ زدم...
طاها منو گرفت تو بغلش
طاها:رها آروم باشع
رها:اگه ولم کنی آرومم طاها برو من نمیخامت این همه دختر برو با اونا عاشقی کن من میدونم تو فقط میخای از من سو استفاده کنی...
طاها:من دلی دوست دارم ولی نمیفهمی منم ادامه نمیدم اوکیه اروم باش اصلا دیگ سمتتم نمیام و میرم ی دختر بهتر و یکی که انقدر مغزش مریض نباشرو پیدا میکنم من دوست داشتم ولی همین الان از چشم افتادی...
من میرم اروم باش بخاب حالت خوب بشه!.
رها:.....
از اتاقم رفت بیرون...

#طاعا
هممم وقتی اون حرفارو شنیدم خیلی ناراحت شدم...
شایذ واقعا رها ی انتخاب اشتباهه فراموشش میکنم اگه بتونم و اگرم نتونم مث بقیه باهاش رفتار میکنم
گفتم از چشمم افتاده ولی نه نیوفتاده :)

•ادامه دارد💦🤍•
•انرژی کامنت💜🌸•

sagar🥰🥰
دیدگاه ها (۲۳)

|•عشق و قمار💔🙂•|#PART_25#طاهااز دیشبه رها غذا نخورده...دلم آ...

عشق و قمار رهالباس طاها رو در اوردم لباس خودمو پوشیدم ...رفت...

|•عشق و قمار💔🙂•|#PART_23#رهاهزار تا فکر بد و بدت. تو فکرم می...

|•عشق و قمار💔🙂•|#PART_22#طاهارفتم تو اتاق لباسای رهارو عوض ک...

پسر کوچولوی من پارت : ۷ که دیدم همه وسط خیابون یجامع شدن...ا...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۱۹تهیونگ : بیا بشیناومدم نشستم‌ روی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط