رز زخمی

رز زخمی🍷🔪
پارت ۵(ببخشید یادم رفت برای اون یکی رو یادم رفت بزارم)

ارسلان: اه معلوم نیست اتاقه یا آشغال دونی.
دیانا: واقعاً.
ارسلان: کسی از شما نظر نخواست.
دیانا: ایشششششششششش.
ارسلان: کیشمیشششششش.
دیانا: هه بامزه.
ارسلان: معلومه من بامزه هستم چی فکر کردی؟
دیانا: تو اعتماد به نفس نداری.
ارسلان: نیازیم بهش ندارم.
دیانا: بله مشخصه تا وقتی اعطماد به سقف داری اعطماد به نفس چه به درد میخوره؟
ارسلان: خیلی حرف میزنی. وسایلات رو بزار توی اتاق من تا بگم نیکا اینجارو ننیز کنه.
دیانا: باش.... یعنی چشم.
ارسلان: یادگرفتی یا.
دیانا: ما اینیم دیگه.
ارسلان: چه زودم پسرخاله میشی.
دیانا: درست صحبت کنا.!
ارسلان:....................................
دیدگاه ها (۳)

رمان رز زخمی🍷🔪پارت ۶ارسلان: مثلاً....... تا اومد ادامه ی حرف...

رمان رز زخمی🍷🔪پارت ۷که همون موقع سر داداش ارسلا شل شد و دیگه...

رمان رز زخمی🍷🔪رسیدیم عمارت من این عمارت رو دیده بودم یک بار ...

رمان رز زخمی🍷🔪پارت ۴و یه لبخند تلخ زدمو رفتم دنیال ارسلان وس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط