کاش فرشته ای هم بود و آدم ها را هر کجای زمانه که خسته ...

.
. ‏ کاش فرشته ای هم بود و آدم ها را هر کجای زمانه که خسته می شدند ، بر می داشت و می برد وسطِ کودکی هایشان رها می کرد .
همانجا که اسباب بازی ها کم بود و دلخوشی ها زیاد ،
مشکلات ، ساده و کوچک بود و قلب ها بزرگ ...
گلدان ها پر گل بود و خانه ها همیشه بوی صمیمیت و عشق می دادند ...
باید فرشته ای باشد که آدم ها را هر زمان که کم آوردند ، بردارد و ببرد به یک عصرِ جمعه ی زمانِ کودکی که بزرگترین اندوه و فاجعه ی دنیا ، تکالیفِ نوشته نشده شان بود ... :
:
نرگس_صرافیان_طوفان
زمان_قدیم
دیدگاه ها (۶)

کنارِ حوضِ فیروزه ایِخانه ی مادربزرگ،چهار زانوبر روی قلیچه ی...

من که در تنگ برای تو تماشا دارمبا چه رویی بنویسم غم دریا دار...

دعایی کههرمشکلی راحل می کنددعای مادریست که رضای خدا در رضای ...

•|نمی‌دانم اصلا چه معنی دارد زیستن در خانه‌ای که فرش‌هایش زی...

لایک و بازنشر فراموش نشه دوست عزیز❤️

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط