پلیس خوشتیپ من
پلیس خوشتیپ من
p4:
بچه ها نتم تموم شد پارت میزارم بترکونید منم فردا امتحان دارم
ج:مرسی ات(اشک ریخت گریه کرد
ت:دوباره بغلش کرد
ج:اشکاشو پاک کرد
ویو ات
از اتاق اومدم بیرون من قبلاً میدونستم جیمین با یکی دشمنه پیداش کنم خودم میکشمش
رفتم سمت لبتابم مشخصات دشمن جیمین و پیدا کنم که تعطیل شدیم رفتم خونه قهوه درست کردم پرونده در آوردم خسته بودم خاموش کردم رفتم مسواک زدن بعد لالا
ویو صبح
از خواب پاشدم رفتم سر کار
ویو جیمین
ات اومد منم داشتم به کوک پرونده میدادم حل کنه
ج:سلام ات
ت:سلام رئس من میرم به شی هو (اسم اجی جیمین)غذا بدم
ج:مرسی (لبخند
ویو ات
رفتم اتاق استراحت دیدم جیمین یه گوشه ی از اتاق استراحت رو تخت گذاشته و وسایل های دخترونه چیده
ت:سلام عزیزم
ش:سلام خاله
ت:خوبی خوشگلم
ش:اره
ت:میخوای غذا بخوری
ش:اوم
ت (یه قاشق گذاشت دهنش )
ش:خاله میتونم بهت بگم زن داداش
جیمین اومد)
ج:شی هو چرا این و میگی
ش:شما ها خیلی بهم میاد
ت:نه داداشت رئس منه
ش:کاش شما همو دوست داشتین
ج:ات غذا دادن شی هو تموم شد بیا اتاقم
ت: چشم
جیمین رفت)
ت :خب خوشگلم تو استراحت کن
ویو ات.
رفتم اتاق جیمین
ت:منو کار داشتین
ج:اره اول بخاطر حرفهای شی هو معذرت میخوام
ت:نه رئس اشکال نداره
ج:مگه نگفتم جیمین صدام کن
ت:ببخشید هنوز عادت نکردم
ج:خب اون چیه دستت
ت:من پرونده ی آقای هیون رو پیدا کردم هیون(دشمن جیمین )
ج:چیکار کردی
ت:رئس
جیمین ا با اعصبانیت سمت ات رفت)
ج:چرا این کارو کردی (بیشتر رفت
ت:رئس من من(رفت عقب که خورد به دیوار)
جیمین :تو چی بگو( کاملا تو صورت ات بود
ت:شما تا حالا کسی اشکاتون و ندیده بود منم فهمیدم چقد عذاب کشیدین
ج:(صورت شو برد تو گوش ات یچی گفت(ببین دختر کوچولو درکت میکنم اما به تو مربوط نی
ت:رئس میشه یکم برید عقب نمیتونم سرم و بالا بیارم
(جیمین یه بوسه ریز به لبای دخترک داستان زد)
ت:چی چیکار ...
ج :ناراحت شدی منم اعصبی شدم این حس و داشتم(پوزخنده
ت:شما زده به سرتون(هولش داد عقب
ویو ات
اومدم بیرون رفتم همونجای که دشمن جیمین بود. خب الان میخوام وارد شم
ویو جیمین
من فقد خواستم بترسونمش فکر نکن ازش خوشم اومده اما لباش خیلی اه چی میگم
ویو ات رفتم داخل هتل
اون و با دختره دیگه دیدم که بهم شلیک کردن دفاع کردم شلیک کردم که جیهوپ(داداش ات
خودش و انداخت وسط ات همه رو زد
ت:جیهوپ جیهوپپپپپپپ(گریه
کوک و تهیونگ اونجا بودن ات رو بغل کردن سعی کردن ارومش کنن زنگ زدن اورژانس
کوک رفتم یجای خلوت)
ج:الو کوک
صدای ات جیهوپپپ)
ک:رئس ات اومد دنبال دشمن شما که تیر اندازی شد(نفس
ویو جیمین
رفتم بیمارستان دیدم ات چیزیش نشده
پارت بعدی هم میزارم
p4:
بچه ها نتم تموم شد پارت میزارم بترکونید منم فردا امتحان دارم
ج:مرسی ات(اشک ریخت گریه کرد
ت:دوباره بغلش کرد
ج:اشکاشو پاک کرد
ویو ات
از اتاق اومدم بیرون من قبلاً میدونستم جیمین با یکی دشمنه پیداش کنم خودم میکشمش
رفتم سمت لبتابم مشخصات دشمن جیمین و پیدا کنم که تعطیل شدیم رفتم خونه قهوه درست کردم پرونده در آوردم خسته بودم خاموش کردم رفتم مسواک زدن بعد لالا
ویو صبح
از خواب پاشدم رفتم سر کار
ویو جیمین
ات اومد منم داشتم به کوک پرونده میدادم حل کنه
ج:سلام ات
ت:سلام رئس من میرم به شی هو (اسم اجی جیمین)غذا بدم
ج:مرسی (لبخند
ویو ات
رفتم اتاق استراحت دیدم جیمین یه گوشه ی از اتاق استراحت رو تخت گذاشته و وسایل های دخترونه چیده
ت:سلام عزیزم
ش:سلام خاله
ت:خوبی خوشگلم
ش:اره
ت:میخوای غذا بخوری
ش:اوم
ت (یه قاشق گذاشت دهنش )
ش:خاله میتونم بهت بگم زن داداش
جیمین اومد)
ج:شی هو چرا این و میگی
ش:شما ها خیلی بهم میاد
ت:نه داداشت رئس منه
ش:کاش شما همو دوست داشتین
ج:ات غذا دادن شی هو تموم شد بیا اتاقم
ت: چشم
جیمین رفت)
ت :خب خوشگلم تو استراحت کن
ویو ات.
رفتم اتاق جیمین
ت:منو کار داشتین
ج:اره اول بخاطر حرفهای شی هو معذرت میخوام
ت:نه رئس اشکال نداره
ج:مگه نگفتم جیمین صدام کن
ت:ببخشید هنوز عادت نکردم
ج:خب اون چیه دستت
ت:من پرونده ی آقای هیون رو پیدا کردم هیون(دشمن جیمین )
ج:چیکار کردی
ت:رئس
جیمین ا با اعصبانیت سمت ات رفت)
ج:چرا این کارو کردی (بیشتر رفت
ت:رئس من من(رفت عقب که خورد به دیوار)
جیمین :تو چی بگو( کاملا تو صورت ات بود
ت:شما تا حالا کسی اشکاتون و ندیده بود منم فهمیدم چقد عذاب کشیدین
ج:(صورت شو برد تو گوش ات یچی گفت(ببین دختر کوچولو درکت میکنم اما به تو مربوط نی
ت:رئس میشه یکم برید عقب نمیتونم سرم و بالا بیارم
(جیمین یه بوسه ریز به لبای دخترک داستان زد)
ت:چی چیکار ...
ج :ناراحت شدی منم اعصبی شدم این حس و داشتم(پوزخنده
ت:شما زده به سرتون(هولش داد عقب
ویو ات
اومدم بیرون رفتم همونجای که دشمن جیمین بود. خب الان میخوام وارد شم
ویو جیمین
من فقد خواستم بترسونمش فکر نکن ازش خوشم اومده اما لباش خیلی اه چی میگم
ویو ات رفتم داخل هتل
اون و با دختره دیگه دیدم که بهم شلیک کردن دفاع کردم شلیک کردم که جیهوپ(داداش ات
خودش و انداخت وسط ات همه رو زد
ت:جیهوپ جیهوپپپپپپپ(گریه
کوک و تهیونگ اونجا بودن ات رو بغل کردن سعی کردن ارومش کنن زنگ زدن اورژانس
کوک رفتم یجای خلوت)
ج:الو کوک
صدای ات جیهوپپپ)
ک:رئس ات اومد دنبال دشمن شما که تیر اندازی شد(نفس
ویو جیمین
رفتم بیمارستان دیدم ات چیزیش نشده
پارت بعدی هم میزارم
- ۶.۴k
- ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط