چشمانت


چشمانت
آخرین قایق‌هایی است که عزم سفر دارند
آیا جایی هست؟
که من از پرسه زدن در ایست‌گا‌ه‌های جنون خسته‌ام
و به جایی نرسیدم

چشمانت
آخرین فرصت‌های از دست رفته‌اند
با چه کسی خواهند گریخت
و من
به گریز می‌اندیشم

چشمانت
آخرین چیزی است که از گنجشکان جنوب مانده

چشمانت
آخرین چیزی است که از ستارگان آسمان به جا مانده
آخرین چیزی است که از گیاهان دریا مانده ‌است
آخرین چیزی است که از کشت‌زار‌های تنباکو
آخرین چیزی است که از اشک‌های بابونه باقی است

چشمانت
آخرین بادهای موسمی وزیده است
و آخرین کارناوال ‌آتش‌بازی است

چشمانت
کارناوال آتش‌بازی‌ست!
یک روز در هر سال
برای تماشایش می‌روم
و باقی روزهایم را
وقف خاموش کردن آتشی می‌کنم
که زیر پوستم شعله می‌کشد!
#نزار_قبانی
دیدگاه ها (۴)

‌تنها اگر به قبای قاصدکی بر نمی‌خوردتاری از طلای مویت رادر د...

‌وقتی دستت راکه بس ناگفته ها را می گوید به من می دهیآیا هرگز...

‌ آیا در آن‌جا به‌قدر کافی فراموشی هستکه فراموش کنم... و فرا...

مادام که نام تو را بر کاغذ می‌نویسم،به درختی بدل می‌شویو دفت...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط