بی مرز تر از عشقم و بی خانه تر از باد

بی مرز تر از عشقم و بی خانه تر از باد
ای فاتح بی لشگرِ من خانه ات آباد

تا کی بنویسم که تو می آیی و هر بار
قولِ "سرِ خرمن بدهی" ، دست مریزاد

حافظ به تمسخر به دلم گفت فلانی
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد

دور از تو فقط طعنه خورِ مردمِ شهرم
مجنونم و یک شاعرِ دیوانه ی دل شاد

دستم به جدایی برسد ، رحم ندارم
بد شد "گذرِ پوست به دبّاغ نیفتاد"

با اینکه دلم گفته مدارا کنم اما
ای داد از این دوری و از عشق تو بی داد

تلخ است اگر دوریِ شیرین به خدا شکر
این قرعه ی عشق است که افتاده به فرهاد ...

#شهریار
دیدگاه ها (۱)

مصرعی از قلب مڹبـــــا مصرعی از قلب توشـــــاه‌بـــــیـــــت...

اینجا برای عاشقی طوفان نیاز است چون لحظه های تشنه را باران ن...

بوسه های من و تو رنگ تمنّا داردو نگاهت، قدِ یک فلسفه معنا دا...

نکند جام دهد؟ کام دهد، ازلب خود وام دهد؟ در بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط