دخترباز
#دختر_باز #8
کوک دوباره اخم کرد و زیر لب گفت
_میخواد منو ببره دوس پسرش ببینم بعد نمیگه هم کیه که از دیدنش خوشحال میشم! کی از دیدن دوس پسر زنش خوشحال میشه؟
لونا ک شنید اخم کرد
+بس کن کوک انقد زنم زنم نکن! من هنوز دختر عموتم
مگه من به تو کاری دارم؟ معلوم نیست چند تا دوست دختر داشتی و داری! معلوم نیس تا حالا با چند تا دختر رابطه داشتی! من اهل اینجور روابط که فقط و فقط وابستگی و هوس داره نیستم!
_کاملا معلومه!
لونا دیگه حرفی نزد
کوک
عصبی بودم قراره زنم شه آنوقت با پسرا لاس میزنه بعد میگه من اهل اینجور روابط نیستم از من که قراره باهاش ازدواج کنم فاصله میگیره میره به پسرای دیگه میچسبه! بهش نمیخورد هرزه باشه اونجوری از من فاصله میگیره و از اینکه من بغلش کردم ناراحت بود
چرا انقد رو مخی آخه!
اصن به منچه بزار هر غلطی دلش میخواد بکنه
حرصی نفس عمیقی کشیدم و دور بگردون رو دور زدم و سمت فرودگاه روندم
بعد از کمی از راه تو ترافیک گیر کردیم!
لونا هم دیقه به دیقه ساعت گوشیش رو نگاه میکرد و این کارش رو مخم بود! هنوز تو ترافیک بودیم که چشمش به گل فروشی افتاد
+من برم گل بخرم!
تا خواستم حرفی بزنم سریع از ماشین پیاده شد و سمت گل فروشی رفت و بعد از 10 مین با یه دسته گل رز آبی از گل فروشی خارج شد با دیدن رز آبی یاد جانگ سوک افتادم بیش از نهایت به گل رز آبی علاقه داشت و شبیه گربه هم بود! نکنه؟ نه کوک امکان نداره!
تو فکر بودم که صدای بسته شدن در ماشین و بعد صدای لونا منو به خودم آورد
شرط؟ ⭕🔴
لایک 12
ادامه دارد..
کوک دوباره اخم کرد و زیر لب گفت
_میخواد منو ببره دوس پسرش ببینم بعد نمیگه هم کیه که از دیدنش خوشحال میشم! کی از دیدن دوس پسر زنش خوشحال میشه؟
لونا ک شنید اخم کرد
+بس کن کوک انقد زنم زنم نکن! من هنوز دختر عموتم
مگه من به تو کاری دارم؟ معلوم نیست چند تا دوست دختر داشتی و داری! معلوم نیس تا حالا با چند تا دختر رابطه داشتی! من اهل اینجور روابط که فقط و فقط وابستگی و هوس داره نیستم!
_کاملا معلومه!
لونا دیگه حرفی نزد
کوک
عصبی بودم قراره زنم شه آنوقت با پسرا لاس میزنه بعد میگه من اهل اینجور روابط نیستم از من که قراره باهاش ازدواج کنم فاصله میگیره میره به پسرای دیگه میچسبه! بهش نمیخورد هرزه باشه اونجوری از من فاصله میگیره و از اینکه من بغلش کردم ناراحت بود
چرا انقد رو مخی آخه!
اصن به منچه بزار هر غلطی دلش میخواد بکنه
حرصی نفس عمیقی کشیدم و دور بگردون رو دور زدم و سمت فرودگاه روندم
بعد از کمی از راه تو ترافیک گیر کردیم!
لونا هم دیقه به دیقه ساعت گوشیش رو نگاه میکرد و این کارش رو مخم بود! هنوز تو ترافیک بودیم که چشمش به گل فروشی افتاد
+من برم گل بخرم!
تا خواستم حرفی بزنم سریع از ماشین پیاده شد و سمت گل فروشی رفت و بعد از 10 مین با یه دسته گل رز آبی از گل فروشی خارج شد با دیدن رز آبی یاد جانگ سوک افتادم بیش از نهایت به گل رز آبی علاقه داشت و شبیه گربه هم بود! نکنه؟ نه کوک امکان نداره!
تو فکر بودم که صدای بسته شدن در ماشین و بعد صدای لونا منو به خودم آورد
شرط؟ ⭕🔴
لایک 12
ادامه دارد..
- ۶.۴k
- ۱۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط