ادامه قسمت سوم

ادامه قسمت سوم
کردیم‌متوجه زخم روی صورتم شد
زخمی که حتی مامانمم اول صبح متوجهش نشده بود
چشاش و گرد کرد و گفت
_وایییی وایییی وایییی دختر این چیههه رو صورتت ؟
خندیدم و سعی کردم بپیچونمش
دستشو زد زیر چونش و با شوخی گف
+ای کلک!!!
شیطون نگام کرد و گفت
شوهرت زدت ؟دسش بشکنه الهی ذلیل شده
با این حرفش باهم زدیم زیر خنده...

✍🏻نویسندگان: فاطمه زهرا درزی و غزاله میرزاپور
🚫کپی رمان در هر شرایطی بدون ذکر نام نویسندگان حرام است.
دیدگاه ها (۰)

✨🌱✨#ناحله#قسمت_چهارم انقدر حرف زد و سوال پرسید که دیگه نتونس...

#ناحله#قسمت_پنجمبا باز شدن در خونه از بوی قرمه سبزی سرم گیج ...

✨🌱✨#ناحله#قسمت_سومدیگه نایی برام نمونده بود کلید انداختم و د...

✨🌱✨#ناحله#قسمت_دومی صدایی از پشت سرش بلند شد (صبر منم خیلی ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط