پارت پانزدهم فیک من عاشق دشمنم شدم

پارت پانزدهم فیک من عاشق دشمنم شدم:
- باشه ، بیا اینم قهوه ی تو
+ سپاس ، راستی میگم که درمورد احساست بیشتر حرف بزن
- خب می‌دونی ، چجوری بگم
من به بی رحم بودن معروفم مثل خودت ولی برای تو نه اینکه نخوام نمی‌تونستم تحمل نداشتم که ببینم درد میکشی و تو بعد از خانوادم تو اولین نفر هستی
به بهانه های مختلف سعی میکردم ببینمت
ولی تو نمی‌فهمیدی
+ می‌دونی من گیرایی عشقم یکم پایینه
نمیتونم بگم دوست ندارم و یا احساسی بهت ندارم
چون از هر بار دیدنت لذت می‌بردم و همیشه دلم میخواست بغلت کنم
ولی خب می‌دونی که مافیا تا حس امنیت نکنه ،نمیذاره احساساتش بهش غلبه کنه
بیا بعداً درموردش حرف بزنیم و الان بریم بخوابیم
- باشه
( میرن توی اتاقاشون )
+ واو این پسر خیلی جذابه( ژذاب لعنتی😂😂)
نمیتونم بهش بگم نه
ولی نمیتونم هم بگم. آره چون اون منو می‌کشه
نمیتونم تحمل کنم دیگه باید یه کاری بکنم
( فردا صبح )
+ سلام یونی خوبی ؟
/ مگه دخترخالتم ببین اولا خانم. یونی دوما
من عاشق یونگی ام بهش نزدیک بشی می‌کشمت
- سلام دخترا خوبین ؟
+ یونی خیلی خوب بنظر میاد ، ولی منم خوبم
/ اوه تو که باید بال در بیاری
- چیزی شده دخترا ؟
+ نه فقط اشتهای من. کم شده
من میرم اتاقم ، بعدش هم می‌خوام برم بیرون و به کفر خونه جدید باشم ، نمیتونم توی خونه ات برای همیشه بمونم که
- آها باشه ......چی صبر کن چیزی شده؟
/ ولش کن بابا
- ببین یونی اگر بفهمم تو کاری داری می‌کنی
بختت رو سیاه میکنم ، من روی عشق خیلی حساسم و حتی میتونم بلایی سرت بیارم
پس به عشق و عاشقی من کاری نداشته باش
/ آقا ، بخاطر اون دختر با من اینجوری حرف میزنین؟
- تا نزدمت برو
( ات توی اتاق )
+ ولی این راه بهتره شاید بتونم از این راه بپیچونمش و بعدش........
( تق تق تق)
+ بله ؟
- منم
+ بیا تو
- چی کار می‌کنی ، دارم برای خونه جدید برنامه میریزم ، ولی این که روی تخته اس ، شبیه نقشه قتله
+ نه بابا ، اون رو روی کاغذ انجام میدم
-ات چیزی شده ؟ تو صبحونه خیلی دوست داری
+ بخاطر خدمتکارت هست
گفت که دورت نیام چون عاشقته و بهش نگم یونی
البته مهم نیست من دارم میرم پس تو هم بعد یه مدت عاشقش میشی دیگه نه ؟
- ات ( با صدای تقریبا بلند )
( ات برمیگرده سمتش )
+چیه ؟
-من عاشقتم چقدر سخته برات فهمیدنش ؟
اون دختره هرزه یه غلطی خورده من نمیزارم عشقم بره من میخوامت دلم میخواد برات بمیرم. دلم میخواد هر دقیقه ببینمت
اینکارو باهام نکن
+ ولی گفت منو می‌کشه من نترسیدم فقط دارم میگم که چرا باید وقتی تهدیدم میکنن بمونم؟
- عشق یه معامله نیست ، یه مسئله مافیایی نیست ، قلبه ، عشقه و جون و روح آدمه
و من با گوشت و پوست و استخوانم تو رو دوست دارم
+ می‌دونی ولی من باید یه چیزی بگم ............
دیدگاه ها (۱)

پارت شانزدهم فیک من عاشق دشمنم شدم: + من یه رازی دارم - چیه ...

پارت هفدهم فیک من عاشق دشمنم شدم:/ نه لطفا آقا منو نکشین -خب...

پارت چهاردهم فیک من عاشق دشمنم شدم: - باور نمیکنی که دوست دا...

پارت سیزدهم فیک من عاشق دشمنم شدم:- برو وسایلت رو بزار و بعد...

سلامممممم😭🌷🌷🌷اقای ××: ات بلاخره فهمید؟ته: اره همه چیز رو فهم...

جیمین فیک زندگی پارت ۶۵#

جیمین فیک زندگی پارت ۷۷#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط