مروارید آبی
مروارید آبی²
Part⁶
+اره باید خیلی مواظب لوگان باشم
£ همچنین خودت
+هوم
£ لانا من یچیز و خیلی وقت بود ازت پنهان کردم
+چیشده عمو؟
£ کوک... (مکث) یه شرکت بزرگ و معروف زده
+چی؟؟ (شکه) پس یعنی کوک زنده است؟
£ اره
+پس.. چرا هیچوقت.. نیومد فرانسه
£ من شماره جیمین و میدم بهت خودت باهاش حرف بزن
+.... خدافظ
£معذرت میخوام لانا
لانا تلفن و قطع کرد*
ویو لانا
یعنی اینقدر واسش یه بار اضافه بودم که... اینجوری کرد؟
اژ همه اطرافیان دارم میخورم این از.. عموم که این همه مدت میدونست منتظر یه خبر از کوکم.. اینم از کوک که..
(گریه میشینه زمین)
چراا اخهههه... هققق... چرا اینقدر همه تون اَفعی شدید .... هققق..
داشتم به گذشته فکر میکردم اشکام و پاک کردم و به سمت حموم رفتم
یه حموم بیست مینی اب سرد گرفتم و از حموم اومدم بیرون حوله دورم بود لباسامو پوشیدم و روتین پوستی انجام دادم بعدشم یه ارایش لایت کردم
به گوشیم نگاه کردم عموم واسم شماره جیمین و فرستاد دو دل بودم که زنگ بزنم یا نه...
تصمیم گرفتم فرداشب که رسیدم به کره بهش زنگ بزنم پس گوشیم و خاموش کردم و به دفترچه خاطرات جدیدم نگاه کردم
این دومین دفترچه خاطراتم بود
اون یکی اونقدر توش نوشتم که ورق هاش تموم شد
دفترچه رو باز کردم و مشکل همیشه قلم مشکی رنگم و ورداشتم
ششم فوریه 2033
فردا قراره با لوگان برگردم کشور خودم... کره
لوگان وقتشه انتقام بگیری...
دفترچه رو بستم و روی میز بغل تختم گذاشتم و از اتاق زدم بیرون
شرط
112 فالو
27 لایک
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
Part⁶
+اره باید خیلی مواظب لوگان باشم
£ همچنین خودت
+هوم
£ لانا من یچیز و خیلی وقت بود ازت پنهان کردم
+چیشده عمو؟
£ کوک... (مکث) یه شرکت بزرگ و معروف زده
+چی؟؟ (شکه) پس یعنی کوک زنده است؟
£ اره
+پس.. چرا هیچوقت.. نیومد فرانسه
£ من شماره جیمین و میدم بهت خودت باهاش حرف بزن
+.... خدافظ
£معذرت میخوام لانا
لانا تلفن و قطع کرد*
ویو لانا
یعنی اینقدر واسش یه بار اضافه بودم که... اینجوری کرد؟
اژ همه اطرافیان دارم میخورم این از.. عموم که این همه مدت میدونست منتظر یه خبر از کوکم.. اینم از کوک که..
(گریه میشینه زمین)
چراا اخهههه... هققق... چرا اینقدر همه تون اَفعی شدید .... هققق..
داشتم به گذشته فکر میکردم اشکام و پاک کردم و به سمت حموم رفتم
یه حموم بیست مینی اب سرد گرفتم و از حموم اومدم بیرون حوله دورم بود لباسامو پوشیدم و روتین پوستی انجام دادم بعدشم یه ارایش لایت کردم
به گوشیم نگاه کردم عموم واسم شماره جیمین و فرستاد دو دل بودم که زنگ بزنم یا نه...
تصمیم گرفتم فرداشب که رسیدم به کره بهش زنگ بزنم پس گوشیم و خاموش کردم و به دفترچه خاطرات جدیدم نگاه کردم
این دومین دفترچه خاطراتم بود
اون یکی اونقدر توش نوشتم که ورق هاش تموم شد
دفترچه رو باز کردم و مشکل همیشه قلم مشکی رنگم و ورداشتم
ششم فوریه 2033
فردا قراره با لوگان برگردم کشور خودم... کره
لوگان وقتشه انتقام بگیری...
دفترچه رو بستم و روی میز بغل تختم گذاشتم و از اتاق زدم بیرون
شرط
112 فالو
27 لایک
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
- ۶.۵k
- ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط