ددی من
ددی من
پارت۲
از زبون تهیونگ:
یه دختره کنارم هست ولی به نظر میرسه که اصلا دیوونه نیست
تهیونگ: سلام
ات:سلام (تعجب)
تهیونگ: چه جری اومدی اینجا؟ بنظرم که دیوونه نیستی
ات: نه من دیوونه نیستم (همه چی رو براش گفت)و پستارای بیشعور آشغال منو به زور آوردن اینجا و دستو پامو بستن هرزه ها
ات: تو چی؟
تهیونگ: من بزرگترین مافیای جهانم
(ات کمی ترسید)
تهیونگ: نترس من کاری باهات ندارم(پوزخند) بعدش میتونم هم دستو پای خودمو باز کنم هم تو اگر میخوای
ات: باشه بیا باز کن
از زبون نویسنده (خودمم😂)
تهیونگ ات و دوست داشت ولی بهش نگفت تا کم کم ات از تهیونگ خوشش بیاد. وقتی دستو پاشون باز شد ات دستش خیلی درد میکرد و تهیونگ دست ات و مالید
ات: مرسی
تهیونگ:خواهش
تهیونگ: اگر دوست داری باهام بریم بیرون قدم بزنیم
ات: اوکیه
باهام رفتن و تو حیاط تیمارستان قدم زدن و دست همو گرفته بودن
تهیونگ: راستی اسمت چیه و چند سالته
ات: اسمم ات هست و ۲۵سالمه تو چی
تهیونگ: اسم من تهیونگه و ۲۷ سالمه
ات میخوام یه چیزی بهت بگم
ات: بگو
تهیونگ: ات مت عاشقتم
ات: چ.....چی
تهیونگ: آره من عاشقت شدم تو چی راستش رو بگو
ات: خب آره ولی میخواستم بهت بگم ولی روم نشد (خجالت)
تهیونگ: راستی اون پرستارای هرزه ای که تو رو اذیت کردن کو تا به حسابشون برسم .........
ادامه دارد
پارت۲
از زبون تهیونگ:
یه دختره کنارم هست ولی به نظر میرسه که اصلا دیوونه نیست
تهیونگ: سلام
ات:سلام (تعجب)
تهیونگ: چه جری اومدی اینجا؟ بنظرم که دیوونه نیستی
ات: نه من دیوونه نیستم (همه چی رو براش گفت)و پستارای بیشعور آشغال منو به زور آوردن اینجا و دستو پامو بستن هرزه ها
ات: تو چی؟
تهیونگ: من بزرگترین مافیای جهانم
(ات کمی ترسید)
تهیونگ: نترس من کاری باهات ندارم(پوزخند) بعدش میتونم هم دستو پای خودمو باز کنم هم تو اگر میخوای
ات: باشه بیا باز کن
از زبون نویسنده (خودمم😂)
تهیونگ ات و دوست داشت ولی بهش نگفت تا کم کم ات از تهیونگ خوشش بیاد. وقتی دستو پاشون باز شد ات دستش خیلی درد میکرد و تهیونگ دست ات و مالید
ات: مرسی
تهیونگ:خواهش
تهیونگ: اگر دوست داری باهام بریم بیرون قدم بزنیم
ات: اوکیه
باهام رفتن و تو حیاط تیمارستان قدم زدن و دست همو گرفته بودن
تهیونگ: راستی اسمت چیه و چند سالته
ات: اسمم ات هست و ۲۵سالمه تو چی
تهیونگ: اسم من تهیونگه و ۲۷ سالمه
ات میخوام یه چیزی بهت بگم
ات: بگو
تهیونگ: ات مت عاشقتم
ات: چ.....چی
تهیونگ: آره من عاشقت شدم تو چی راستش رو بگو
ات: خب آره ولی میخواستم بهت بگم ولی روم نشد (خجالت)
تهیونگ: راستی اون پرستارای هرزه ای که تو رو اذیت کردن کو تا به حسابشون برسم .........
ادامه دارد
- ۹.۶k
- ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط