جمعه ها دلتنگی قلبم دو چندان میشود

جمعه ها دلتنگی قلبم دو چندان میشود
پیش چشمم زندگی بدتر ز زندان میشود


لحظه لحظه خاطراتم میبرد تا اوج غم
ساحل آرامشم یک باره طوفان میشود


بغض سنگین در گلو دست نوازش میکشد
چون همیشه چشم من مهمان باران میشود


چون پرستویی اسیرم که گمان گم کرده راه
از تکاپو خسته کم کم سوی پایان میشود


من خزان را دیده ام در نو بهارم ای دریغ
آرزوهایم گلی پرپر به گلدان میشود


این منم با کوله باری از غم و حسرت ولی
عاقبت این بی کسی با عشق جبران میشود


گفته ام سنگ صبورم پس صبوری میکنم
گاهگاهی صبر هم از من گریزان میشود
دیدگاه ها (۱۴)

من کـه بــرایـتایــــوب شـــدمرفتنــت را تــاب آوردم وفقــط ...

قهوه می‌ریزم برایتنیستی آن سوی میزهی شکر می‌ریزمو تلخ است جا...

در عالم کودکی به مادرم قول دادم که تا همیشه هیچ کس را بیشتر ...

دردمندیم ای خدا درمان نمادردبی درمانمان درمان نماهرکه آرد دس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط