true love part33

فردا صبح
یونا.صبح ساعت ۸ از خواب بیدار شدم و رفتم پایین. خانم چوی با همون گرمی همیشگی یه سلام مهمونم کرد
مشغول خوردن صبحانه بودم که تهیونگ اومد
_ یونا میگم میخوام ازدواجمون رو به همه تو شرکت بگیم . باشه؟
+ چرا؟
_ چون دلم میخواد همه بدونن من یه همسر کیوت مثل تو دارم
+ اوکیه( خنده)
.
.
داخل شرکت.
وارد شرکت شدیم و رفتیم به اتاق مدیریت.مدل های زیرمجموعه درحال عکس برداری بودند و لوییس هم عکس برداری داشت.داشتیم با تهیونگ میگفتیم و میخندیدیم که لوییس وارد اتاق شد.
& عا سلام خانم لی ، سلام اقای کیم.
+ سلام آقای واتسون. خسته نباشید
& مچکرم.
_ عزیزم من میرم لیست شرکتای تبلیغات رو بررسی کنم
+ اوم اوکی
تهیونگ رفت و لوییس با بهت بهم نگاه میکرد که بالخره زبون باز کرد
& ببخشید یه سوال آقای کیم با شما نسبتی دارن؟
+ اوم بله همسرم هستند.
لوییس ویو
با این جملخ تمام نقشه هام..نقشه هایی که برای اموال پدر کشیده بودم...جذابیت اون دختر همه نابود شد.
& چی؟! یعنی توی این دوروز ازدواج کردین؟!
+ نه فکر کنم ۲ یا ۳ ماهی میشه ولی بخاطر مشکلاتی رابطمون رو اعلام نکردیم . ولی خب شما اولین نفر در شرکت میدونین این موضوع رو .
تهیونگ ویو
از اینکه یونا و اون پسره رو تنها تو اتاق گذاشتم راضی نبودم تو همین فکرا بودم که یونا در اتاق معاملات رو زد و گفت برم چون لوییس کارم داره.
در اتاق مدیریت رو زدم و وارد شدم...
دیدگاه ها (۱۶)

The Dengerous Riddle

The Dengerous Riddle

۱۰۰ تایی شدیم :)))مرسی بابت حمایت هاتون موچی های کیوتم❤🙃

پایان...

های رمان قبلی که نوشتم چون گفتین بد ادامه نمیدم میخوام یدون...

پارت ۱۷ فیک دور اما آشنا

عشق بی پایان من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط