غم مرا درآغوشکشید ب جبران تمام آغوشهایی ک دریغشداز

غم مرا درآغوش‌کشید بِ جبرانِ تمامِ آغوش‌هایی کِ دریغ‌شداز جسمُ روحم،آنقدر محکم غرق آغوشش شدم کِ، اشک در چشمانم حلقه‌زدُ رویِ گونه هایم رقصید،آنقدر رقصیدُ رقصید کِ آینه دو کاسه خون از چشمانم بِ تصویر کشید..
گلویِ هق‌هق‌هارا گرفتم،تاخفه شوند،تا فروکش کنند‌،هق‌هق ها شدید شد،
بازهم هیچکس نیامد..
همراه هق هق ها خون جاری شد از اعماقِ گلو،هیچکس نیامد..
انگار اغوش ها همه بسته بود
تنهایی آمد اشکهارا پاک کرد..
تنهایی ماند
حرفهاخنده‌ها راهی شدند..
قندیل بست تمامِ من درین دنیایِ سیاه...
دیگر بغض هم نبود
پوچی بود
هیچی بودُ
گلوله‌هایِ اخر بِ روحِ جسمی بود،باموهایِ سپید..
روحی جوان‌مرگ شده..
جسمی خسته و بِ عزا نشسته
جسمی کِ دلش از نفهمیده شدن،خط‌های میخواست از جنسِ،زخم برِ تن نحیفش.
جسمی کِ تمامش تمام شده بود در راهِ روزگارِ بیرحم"
جسم با مغزِ رو به جنونُ زوال
بادلی پر خونُ زخمی..
با دستانِ پر تاولُ
باپاهایِ خسته.
محکوم بِ دویدن در راهِ بی پایان جاده هایِ بی انتها...

شبِ بد🚶💔


تاریکی خاموشی،بسه دیگِ!
خودمون کم تاریکی نداریم رفتن برقاهم مارو بساعه!
بسه این همه محکوم به خاموشی بودن،تو شبای داغِ تابستون تو تاریکی با گوشیِ رو به خاموش!










توعم دیگِ دوسمون نداری؟
دوست داشتنُ ولش
هوامونو چی
اونم نداری؟
ن دیگِ نداری!هوامونم نداری..
ولی تو خداییاا ازون واقعیا:].
دیدگاه ها (۱)

اگر ميتوانستم تو را از غمها دور نگه ميداشتم و كاري ميكردم كه...

سلام‌برقلب‌هایِ پابه جاده پر پیچِ ‌مرگ گذاشته![گفته بودم قلب...

سایه‌افکند،پوچیُ دوری انداخت روزگارنامرد بینِ نیمه نصفه هاما...

بعضی خداحافظی ها یعنی،تادفعه بعدی کِ قراره ببینمت،دلم برات ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط