تکپارتی از کوک
تکپارتی از جونگکوک
ا،ت:سلامم من جئون ا،ت هستم ۲۴ سالمه و ۳ ساله با جئون جونگکوک ازدواج کردم
کوک:سلام من جونگکوکم همتون منو میشناسید من ۲۷ سالمه و ۳ ساله با جئون ا،ت ازدواج کردم
(ویو ا،ت)
صبح از خواب بیدار شدم کوک پیشم نبود چون دیشب از اتاق بیرونش کردم(تو گو.ه خوردی😂)
میپرسین چرا چون دیروز که بار بودیم به دخترا میچسبید ایش حالا ولش خوب رفتم موهام رو شونه کردم و یه لباس خیلی خیلی باز پوشیدم لباسم یه شلوار سفید کوتاه کوتاه با ی نیم تنه که بالای نافمه خوب خدا رو شکر امروز کوک سرکاره جلسه هم داره پس الان خونه نیست وایی یادم رفت من الان پریودم چرا شلوار سفید پوشیدم ایش ولش
ویو کوک
امروز صبح از خواب پاشدم روی کاناپه خواب بودم واقعا کمرم درد میکنه ا،ت که باور نمیکنه دخترا خودشون میومدن نه من خلاصه رفتم صورتم شستم کارای لازم رو کردم و رفتم توی اتاق کارم هنوز ۲ ساعته ا،ت از اتاق نیومده که یهو صدای در اومد فهمیدم ا،ت اومده یواشکی رفتم بیرون که ا،ت رو دیدم داره صبحانه درست میکنه وایی این چه لباسی وایی نه نه تحریک شدم اوفف از دست تو ا،ت حالا بهت یه درس حسابی میدم
ویو ا،ت
رفتم صبحانه درست کردم که دیدم دستی دور کمرم حلقه شد جیغی کشیدم و برگشتم که دیدم کوک هس واسا مگه کوک الان نباید جلسه باشه
کوک:اوه بیبی خیلی شیطون شدی ها
ا،ت:کوک ..م..ن فک..ر کردم تو خو..نه نیستی
کوک:یااا بیبی نترس الان که منو تحریک کردی یه درسی باید بهت بدم
ا،ت:تا خواستم حرف بزنم براید بلندم کرد هرچی خواهش کردم ولم نکرد منو انداخت رو تخت لباساشو در آورد ولی یهو یادم اومد پریودم بهش گفتم
ا،ت:کوک تروخدا من پریودم
کوک:اههه بیبی چقدر زده حالی ولی اممم بیا برای ددی سا.ک بزن
(اسمات در کامنت ها)در خواست از طرف خوشگلم)576e52(خوشگله تا اینجا اومدی فالو کن فالوت کنم و لایک بکنن هرکی بکنه خوشگلههه
ا،ت:سلامم من جئون ا،ت هستم ۲۴ سالمه و ۳ ساله با جئون جونگکوک ازدواج کردم
کوک:سلام من جونگکوکم همتون منو میشناسید من ۲۷ سالمه و ۳ ساله با جئون ا،ت ازدواج کردم
(ویو ا،ت)
صبح از خواب بیدار شدم کوک پیشم نبود چون دیشب از اتاق بیرونش کردم(تو گو.ه خوردی😂)
میپرسین چرا چون دیروز که بار بودیم به دخترا میچسبید ایش حالا ولش خوب رفتم موهام رو شونه کردم و یه لباس خیلی خیلی باز پوشیدم لباسم یه شلوار سفید کوتاه کوتاه با ی نیم تنه که بالای نافمه خوب خدا رو شکر امروز کوک سرکاره جلسه هم داره پس الان خونه نیست وایی یادم رفت من الان پریودم چرا شلوار سفید پوشیدم ایش ولش
ویو کوک
امروز صبح از خواب پاشدم روی کاناپه خواب بودم واقعا کمرم درد میکنه ا،ت که باور نمیکنه دخترا خودشون میومدن نه من خلاصه رفتم صورتم شستم کارای لازم رو کردم و رفتم توی اتاق کارم هنوز ۲ ساعته ا،ت از اتاق نیومده که یهو صدای در اومد فهمیدم ا،ت اومده یواشکی رفتم بیرون که ا،ت رو دیدم داره صبحانه درست میکنه وایی این چه لباسی وایی نه نه تحریک شدم اوفف از دست تو ا،ت حالا بهت یه درس حسابی میدم
ویو ا،ت
رفتم صبحانه درست کردم که دیدم دستی دور کمرم حلقه شد جیغی کشیدم و برگشتم که دیدم کوک هس واسا مگه کوک الان نباید جلسه باشه
کوک:اوه بیبی خیلی شیطون شدی ها
ا،ت:کوک ..م..ن فک..ر کردم تو خو..نه نیستی
کوک:یااا بیبی نترس الان که منو تحریک کردی یه درسی باید بهت بدم
ا،ت:تا خواستم حرف بزنم براید بلندم کرد هرچی خواهش کردم ولم نکرد منو انداخت رو تخت لباساشو در آورد ولی یهو یادم اومد پریودم بهش گفتم
ا،ت:کوک تروخدا من پریودم
کوک:اههه بیبی چقدر زده حالی ولی اممم بیا برای ددی سا.ک بزن
(اسمات در کامنت ها)در خواست از طرف خوشگلم)576e52(خوشگله تا اینجا اومدی فالو کن فالوت کنم و لایک بکنن هرکی بکنه خوشگلههه
- ۸۲.۱k
- ۱۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط