کنسرت که تموم شد اعضا با خوشحالی برگشتن پشت صحنه فضای ا

کنسرت که تموم شد، اعضا با خوشحالی برگشتن پشت صحنه. فضای اتاق پر از خنده و هیجان بود. پرستارها و کارکنان هم براشون یه جشن کوچیک آماده کرده بودن؛ چند تا نوشیدنی انرژی‌زا، کیک‌های کوچیک، و بادکنک‌های رنگی.

ات هنوز نفس نفس می‌زد، هم از هیجان اجرا، هم از خوشحالی. همون لحظه، جونگ‌کوک از پشت سر یهو اومد و محکم ات رو بغل کرد.

کوک: «عالی بودی! خیلی بهت افتخار می‌کنم!»

ات خندید، یه ذره جا خورده بود، ولی دلش گرم شد.

تهیونگ که اون صحنه رو دید، با اخم ساختگی دستاشو به کمرش زد و با صدای بلند گفت:
«چرا یهویی بغلش می‌کنی؟!»

همه زدن زیر خنده.

جیمین که همیشه خونسردتر بود، اومد جلو، دستشو گذاشت روی شونه‌ی تهیونگ و گفت:
«تهیونگ، نیاز نیست الکی جوش بیاری.»

بعد، بدون اینکه به تهیونگ توجه کنه، رو به ات کرد، لبخند آرومی زد، چند تار موهای ریخته شده روی صورت ات رو کنار زد و آروم گفت:
«خوبی؟ خسته نشدی؟»

ات با لبخند جواب داد:
«نه، خیلی خوشحالم...»

تهیونگ زیر لب غر می‌زد ولی وقتی خنده‌ی ات رو دید، خودش هم نتونست جلوی خنده‌شو بگیره. فضا پر از عشق و دوستی بود.

اون شب، یه شب واقعیِ خوشبختی برای همه‌شون شده بود.
دیدگاه ها (۲)

موقع برگشت به خوابگاه، همه خسته اما خوشحال بودن. توی ون، ات ...

چند روز بعد از کنسرت، فضای خوابگاه دیگه اون آرامش همیشگی رو ...

کنسرت با کلی انرژی و احساس تموم شد. ات، همراه اعضا، آخرین با...

وسط اجرای یکی از آهنگ‌ها، جمعیت همچنان با شور و هیجان فریاد ...

black flower(p,222)

دوست پسر دمدمی مزاج

پارت ۱۶۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط