اوه مای گادددخیلی خوبه

_اوه مای گاددد!خیلی خوبه!
امشب شب خوشی بود کوک به درک!
بدو بدو به سمت غرفه ی کناری رفت
هر چیزی که دوست داشت رو می خرید و شاهزاده هم فقط با لبخند نگاهش می کرد
_مغزش عیب کرده!البته اگه داشته باشه
با دیدن آویز ها و سنجاق های سر توجهش به اونا جلب شد
جلو رفت و نگاهی به اونا انداخت
تنها آویزی که براش زیبا اومد یه آویز یشمی آبی بود که قبل از اینکه برش داره یک نفر سریع برش داشت و رفت
_اینم شانس ماست
اون غرفه جدا شد
...
#بی تی اس
دیدگاه ها (۰)

#تبادل جاسوس#پارت۱۷شاهزاده تمام مدت نگاهش می کرداون دختر زیا...

#تبادل جاسوس#پارت۱۸نمیدونست چه لباسی بپوشه!حالا که پولدار بو...

#تبادل جاسوس#پارت۱۶خودش رو پرت کرد روی تخت_یعنی چی که اون زن...

#تبادل جاسوس #پارت۱۵اون دختر روی کولش خوابش برده بود وقتی به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط