در عاشقانه هایی

در عاشقانه هایی
که از چشمان بی بدیلت
روان می شود
تصویر من بازتاب آینه اش می شود
و شعرهایم
جملاتی است
پیش پا افتاده
اما
همچنان اصرار به بازی
با کلمات دارم
میخواهم
فکاهی عاشقانه ای بنویسم
که چشمان غمگین تو را
به چروک لبخند
مهمان کند
و قند در دل اسطوره های شعر
آب شود
دیدگاه ها (۰)

مهربان ترين قسمتِ زندگے هر شخصی؛ زمانے ست كه آنكسے را ڪه دوس...

💜💜شیطنت هایم را...برای تو کنار گذاشته ام...از امروز منطقی می...

عاشقم من عطش جان تو را میخواهمبوسه از آن لب و دندان تو را می...

💜💜نبودنت من را به مرز"جنون"میبردتو هم كه اصلا فكرِ "آمدن" در...

اوایی از گذشته بخش اول:  خاطرات زندگی با یک دکتر روانی. 001 ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط