حقیقت پنهان

حقیقت پنهان🌱
part 15
محراب: وقتی از بغل ممد اومدم بیرون دیدم رضا هیچ واکنشی نشون ندادع.... بش گفتم:*
محراب: اوییی بی فانوس یه ری اکشنی نشون بده. رفیقت داره دوماد میشه عااا
رضا: ولی من اصلا تعجب نکردم
ممد: چرا اونوقت؟
رضا: چون ممدا بگیرن😂
ممد:*بعد حرف رضا هممون زدیم زیر خنده، جوری که همه نگامون میکردن. وبعد رضا از جاش بلند شد و اومد منو سفت بغل کرد
رضا: ایشالا به پای هم پیربشین داداش
ممد: مرسی. ایشالا نوبت توعم میشه.
رضا: ایشالا
ممد:*در گوشش اروم گفتم*
: پس مشتاقی(حالت شیطانی)
رضا: ببند گ. اله تووو
ممد: 😂



ببخشید کم بود تا شب یه پارت دیگه هم میدم
دیدگاه ها (۱۴)

https://wisgoon.com/panleo.chocolatehttps://wisgoon.com/panl...

پسر قشنگم........ خفاش جذاب منامروز روز تولدتهتو تنها پسری ه...

حقیقت پنهان🌱part 14ارسلان: پسورد دارههه اونو میخوای چیکا کنی...

حقیقت پنهان🌱part 14ارسلان: بلهمحراب: چن دیقه پیش رضا یهو غی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط