از واژه هایم درد می چکد امشب
از واژه هایم درد می چکد امشب
نمِ اشک بر گونه هایم
و دستِ نامهربانی که طناب دار احساسم شده
مشت می کوبد یه سینه ام غمِ نبودنت
و رازی است نهان در وجودم
چه دور شده ای از من
که صدایت را نمی شنوم از این فاصله!
لب خوانی هم نمیدانم
اما کورسوی امیدی در دلم می گوید
تو می ایی....
نمِ اشک بر گونه هایم
و دستِ نامهربانی که طناب دار احساسم شده
مشت می کوبد یه سینه ام غمِ نبودنت
و رازی است نهان در وجودم
چه دور شده ای از من
که صدایت را نمی شنوم از این فاصله!
لب خوانی هم نمیدانم
اما کورسوی امیدی در دلم می گوید
تو می ایی....
- ۱.۱k
- ۳۰ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط