بسم رب الشهداء
بسم رب الشهداء...
شهید حسن قاسمی دانا در تاریخ شنبه. 2 شهریور 1363 ساعت 2 بیست دقیقه پا به این دنیا گذاشت...
شغل اصلیش نانوایی بود و مغازه ی نانوایی هم متعلق به خودش بود...
وی در تاریخ ۲۵ فروردین ۹۳ به صورت اختیاری و از طریق لشگر فاطمییون برای رفتن به سوریه و جنگیدن علیه جبهه ی باطل اقدام کرده و در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ماه همان سال، یعنی حدود یک ماه بعد از رفتنش به مرتبه ی شهادت نائل آمد . .در آن عملیات 8 نفر بودند .حسن آقا به سید ابراهیم میگن اگر اشکال نداره اسم عملیات رو چون 8 نفر هستیم به نیت امام هشتم بزاریم عملیات امام رضا علیه السلام . که سید هم قبول میکند..
حسن 6 تا تیر میخوره و توی همون عملیات پر میکشه . .سید ابراهیم بعد از عملیات میگن چون 8 نفر بودیم وبه اسم امام هشتم بود امام هم مشهدی رو قبول کرد و پیش خودش برد...
✅ یکی از رفقای مشهدی سید ابراهیم میگفت:
شب شهادت امام صادق(ع) بود، سید ابراهیم با برادر شهید قاسمی دانا اومدن هیات..
هیات ما اون زمان نزدیک به 1سال بود تاسیس شده بود و کم جمعیت بود.آخرایه هیات شد و هیات تمام شد. نزدیک 6نفراز بچه ها موندیم با سید ابراهیم صحبت میکردیم. سیداز حسن تعریف میکرد، آخرش که میخواست بره به ما گفت همیشه با اخلاص باشید و اصلا به جمعیت هیات نگاه نکنین که کم هستش یا زیاد، مهم اون معنویت و خلوص نیتی هستش که باید تو هیات ایجاد بشه...
سیدابراهیم تک بود ،فردی با اخلاص و مظلوم...
مادرشهید حسن قاسمی دانا:::
فتنه 88 خیلی فکرش در گیر بود چند روزی رفت تهران و برگشت . مرتب اخبار و روزنامه و....
. خلاصه یک روز تو خونه دیدم یک میخ برداشته روی درب کمدش میکوبه گفتم چه کار میکنی در جوابم گفت . بشین نگاه کن .
. میخ و که کوبید همین لباس پلنگی که تو عکس تنش هست از تو رگال لباسهاس برداشت و آویز کرد به میخ .پوتین جوراب و گت هاشو هم آماده گذاشت پایین لباسهاش
. وقتی ازش سوال کردم این کار واسه چیست؟؟؟
. در جوابم گفت : آماده آماده ام که اگر امام خامنه ای حکم دادند برای مقابله لحظه ای هم دیر نشود و به موقع برسم ... بله همیشه چشم و گوشش به دهان آقا بود...
شهادت جامونده ها صلوات...
شهید حسن قاسمی دانا در تاریخ شنبه. 2 شهریور 1363 ساعت 2 بیست دقیقه پا به این دنیا گذاشت...
شغل اصلیش نانوایی بود و مغازه ی نانوایی هم متعلق به خودش بود...
وی در تاریخ ۲۵ فروردین ۹۳ به صورت اختیاری و از طریق لشگر فاطمییون برای رفتن به سوریه و جنگیدن علیه جبهه ی باطل اقدام کرده و در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ماه همان سال، یعنی حدود یک ماه بعد از رفتنش به مرتبه ی شهادت نائل آمد . .در آن عملیات 8 نفر بودند .حسن آقا به سید ابراهیم میگن اگر اشکال نداره اسم عملیات رو چون 8 نفر هستیم به نیت امام هشتم بزاریم عملیات امام رضا علیه السلام . که سید هم قبول میکند..
حسن 6 تا تیر میخوره و توی همون عملیات پر میکشه . .سید ابراهیم بعد از عملیات میگن چون 8 نفر بودیم وبه اسم امام هشتم بود امام هم مشهدی رو قبول کرد و پیش خودش برد...
✅ یکی از رفقای مشهدی سید ابراهیم میگفت:
شب شهادت امام صادق(ع) بود، سید ابراهیم با برادر شهید قاسمی دانا اومدن هیات..
هیات ما اون زمان نزدیک به 1سال بود تاسیس شده بود و کم جمعیت بود.آخرایه هیات شد و هیات تمام شد. نزدیک 6نفراز بچه ها موندیم با سید ابراهیم صحبت میکردیم. سیداز حسن تعریف میکرد، آخرش که میخواست بره به ما گفت همیشه با اخلاص باشید و اصلا به جمعیت هیات نگاه نکنین که کم هستش یا زیاد، مهم اون معنویت و خلوص نیتی هستش که باید تو هیات ایجاد بشه...
سیدابراهیم تک بود ،فردی با اخلاص و مظلوم...
مادرشهید حسن قاسمی دانا:::
فتنه 88 خیلی فکرش در گیر بود چند روزی رفت تهران و برگشت . مرتب اخبار و روزنامه و....
. خلاصه یک روز تو خونه دیدم یک میخ برداشته روی درب کمدش میکوبه گفتم چه کار میکنی در جوابم گفت . بشین نگاه کن .
. میخ و که کوبید همین لباس پلنگی که تو عکس تنش هست از تو رگال لباسهاس برداشت و آویز کرد به میخ .پوتین جوراب و گت هاشو هم آماده گذاشت پایین لباسهاش
. وقتی ازش سوال کردم این کار واسه چیست؟؟؟
. در جوابم گفت : آماده آماده ام که اگر امام خامنه ای حکم دادند برای مقابله لحظه ای هم دیر نشود و به موقع برسم ... بله همیشه چشم و گوشش به دهان آقا بود...
شهادت جامونده ها صلوات...
- ۳.۹k
- ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط