کیوان صدابردار بود عاشق صدای سکوت بود

کیوان صدابردار بود، عاشق صدای سکوت بود
یه نوار بهم می داد میگفت اینو بذار تو دستگاه
سکوت محض بود ، بعدش میگفت این صدای غار علیصدره یا مقبره بایزید بسطامی
اون اوایل آشناییمون من یه تصادف بد داشتم
چند ماه افتاده بودم توی رخت خواب
گاهی کیوان میومد چند ساعت توی خواب صدای نفس کشیدنم رو ضبط می کرد و می رفت خونه گوش می داد
شما خودتونو بذارید جای من، عاشقش نمی شدین؟؟
دیدگاه ها (۲)

به همین سوی چراغ قسمیک روز لم میدهم به همین پشتی های یادگاری...

:-)

ای کاش انسانیت...از حیوانیت...درس میگرفتآنها حتی به غریزه وح...

همیشهبغض کوچکی ستگوشه ی گلوی مردهاکه درستلحظه ی ترکیدنشکسی ص...

﴿ برده ﴾۱۵. part شب سرد باران تند تیزی که می‌بارید همه جا رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط