ﻣﺮﺩ
ﺍﮔﺮ
ﺑﻮﺩﻡ
ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻏﺮﻭﺏ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ
ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﻭﺭﯼ
ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪﻡ .
ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ
ﺩﻭﺩ ﻣﯽ ﺷﺪ
ﻭ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ ﺭﻭﯼ ﺑﺨﺎﺭ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ .
ﺑﻌﺪ
ﺗﮑﯿﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡ
ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻟﯽ
ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻢ
ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﮐﻤﺮ ﺑﺎﺭﯾﮏ ﭼﺎﯼ ﺩﺍﻍ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﯽ
ﮐﺮﺩﻡ
ﺗﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺮﻭﯼ
ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺍﮔﺮ ﺑﻮﺩﻡ
ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺑﺎﯾﺪ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ
ﻣﺮﺩ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ
ﻧﺎﻣﺮﺩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﺯﻧﻢ
ﻭﻧﺒﻮﺩﻧﺖ
ﭘﯿﺮﻫﻨﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ " ﺭﻭﯾﺎ ﺷﺎﻩ ﺣﺴﯿﻦ ﺯﺍﺩﻩ "
دیدگاه ها (۱)

هی منتظر آمدنش می مانیاین را همه زندگی‌ات می‌دانیدلتنگی، یک ...

شب‌های جمعه تا سحر بیدار باشیخیـره به دَر همصحبت دیوار باشیت...

هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت#حسین_منزوی

شبیه زنی شده ام سالخورده بازمانده از جنگی تحمیلی ...بی خانه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط